responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 158

كن چون تو سالمندتر از ما هستى».

او سلام كرد ولى به او جواب ندادند.

امام به عمر گفت: «اى ابا حفص‌[1] تو سلام كن، چون سن تو نيز از سن من زيادتر است».

عمر سلام كرد ولى به او نيز جواب ندادند.

اما وقتى كه على- 7- سلام داد. جواب او را دادند و حضرت سلام پيامبر را به آنها رساند و آنها نيز بر پيامبر سلام رساندند.

ابو بكر گفت: از اينها بپرس چرا جواب ما را ندادند ولى جواب تو را دادند؟

حضرت فرمود: خودت بپرس. ابو بكر پرسيد، ولى با او سخن نگفتند: عمر نيز پرسيد باز هم حرف نزدند. به حضرت گفتند: اى ابا الحسن! تو سؤال كن.

حضرت فرمود: رفقاى من مى‌گويند: چرا جواب آنها را نداديد، ولى جواب مرا داديد. گفتند: «ما فقط با پيامبر و وصى او سخن مى‌گوييم»[2].

على (ع) و كشف راز مسجد عدن‌

(1) 14- ابو بصير از امام نقل مى‌كند: قومى خواستند در ساحل عدن مسجدى بسازند. امّا وقتى كار مسجد به پايان رسيد، خراب شد و فرو ريخت. آن قوم، پيش ابو بكر آمدند او گفت: بنا را محكم بگيريد. ولى باز هم خراب شد. دوباره آمدند.

ابو بكر بالاى منبر رفت و خطبه‌اى خواند و مردم را قسم داد كه هر كس در اين مورد چيزى مى‌داند بگويد.

على- 7- فرمود: طرف راست و چپ قبله را حفر نماييد، دو قبر پيدا مى‌شود كه روى آنها سنگى است و در آن نوشته شده: «من رضوى و خواهرم حيّا، دختران تبّع پادشاه يمن، مرديم در حالى كه به خدا شرك نورزيديم». پس آنها را


[1] ابا حفص؛ كنيه عمر بود.( مترجم).

[2] بحار: 39/ 136، حديث 3.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 158
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست