من و ما و تو و او هست يك چيز،
79، 279
من همان دم كه وضو ساختم از چشمه عشق،
32، 92، 125، 102
موانع تا نگردانى ز خود دور،
33، 127
ميان عاشق و معشوق فرق بسيار است،
274
نبى چون آفتاب آمد ولىّ ماه،
14، 94، 139
نشانى دادهاند اهل خرابات،
286
نقد صوفى همه صافى و بيغش باشد،
404
نهادم عقل را ره توشه از مى،
279
نه فلك راست مسلم نه ملك را حاصل،
20، 38، 198
نه هركه چهره برافروخت دلبرى داند،
وصال حقّ ز خلقيت جدائيست،
311
وفا كنيم و ملامت كشيم و خوش باشيم،
167
ولىّ آنگه رسد كارش با تمام،
59
ولّى اسمى ز اسماى الهى است،
62
هرچه كردند از علاج و از دوا،
306
هرچه گويم عشق را شرح و بيان،
295
هركس به يار دست در آغوش و بىخبر،
68
هركه او بيدارتر پر دردتر،
293
هركه گيرد پيشهاى بىاوستا،
348
هر نفس نو مىشود دنيا و ما،
159
همتم بدرقه راه كن اى طاير قدس،
346
هم سليمانست اندر دور ما،
12
همه اشياء به نور اوست پيدا،
124
همه هستند سرگردان چو پرگار،
290
اشعار عربى
الا ان الرسالة برزخية،
204
الا انّ ختم الاولياء رسول،
206
الا ان ختم الاولياء شهيد،
205
بين النبوّة و الولايه فارق،
139
تجلية، تخلية تحية،
176