بالجمله در اوقاتيكه به معيّت ايشان در نجف أشرف مشرّف بوديم، يكى از
شاگردان و ارادتمندان نجفى ايشان روزى براى حقير كه با وى تنها به حرم مطهّر حضرت
أمير المؤمنين 7 مشرّف مىشديم در ضمن بيان احوال خصوصى خود مىگفت: در
آن حالات تحيّر و شدّت واردات روحى كه داشتم، دو قضيّه براى من اتّفاق افتاد كه در
آن زمان هم نفهميدم، بعدها فهميدم كه غير عادى بوده است:
اوّل آنكه: يك روز با جميع فرزندان از پسر و دختر و عيال تصميم
گرفتيم به مدينه منوّره از راه بيابان برويم و چند روزى را در آنجا به زيارت مشغول
باشيم. حركت كرديم و تا مرز سعودى كه متّصل به خاك عراق از ناحيه خشكى و بيابان
رَمْل زار نجف است رفتيم و چندين روز بطول انجاميد تا بدانجا رسيديم. در وقت عبور،
مرزداران از دادن اجازه عبور امتناع كردند، چون بدون گذرنامه بوديم و چندين روز هم
همه ما را توقيف نمودند و سپس آزاد كردند، و ناچار به نجف أشرف مراجعت نموديم.
چندين روز هم طول كشيد تا به نجف و منزل خود رسيديم؛ و مجموع اين ايّام قريب چند
هفته شد، ولى وقتى به نجف
______________________________
[1] همان مصدر، ص
[2] 951 همان مصدر، ص 159
نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 581