تا آتش در پنبه نيفتد نسوزد، لكن اگر افتاد و سوخت، سوختن به ايجاد
خداست نه از آتش، نهايت عادت بر اين قرار گرفته كه سوختن بدون صاعقه و آتش ايجاد
نكند و با آنها ايجاد بكند و اين سبب صحّت اسناد است «ابى اللّه أن يجرى الامور
الاّ بأسبابها» [1] و هكذا جميع الاسباب مثلا دليل بر شىء سبب معرفت به آن شىء
است يعنى معرفت را خدا از اين راه ايجاد كند نه آنكه العالم متغير و كلّ متغيّر
حادث خلق مىكنند علم به حدوث عالم را و گاهى هم خرق اين عادت كند، پس إبراهيم را
آتش نسوزد و اسماعيل را تيغ گلويش نبرد و اين را معجزه گويند، هر گاه اين معلوم شد
پس معنى اين است:
اى آنچنان كسى كه دلالت كرد بر ذات خود بنفسه و به خودى خود نه به
براهين اگر چه براهين اقامه شود چه معلوم شود كه از عادت اللّه، دادن علم به نتيجه
است بعد حصول علم به مقدّمتين پس بعد از اقامه ادلّه او معرفت مىدهد لا غير، پس
او دلالت به خودى خود كرده نه به شراكت غير و نه به واسطه غير اين.
______________________________
[1] خداوند مشيّتش بر اين تعلّق گرفته است كه امور عالم را با
اسباب و عوامل اجرا كند و در قرآن مجيد آياتى درباره مدبّرات امور و فرشتگان مأمور
به اداره امور و يا مرگ و مير انسانها و همچنين در روايات از اسباب و مسبّبات به
صور مختلف و اوصاف گوناگون ياد شده است. از اين رو گفتهاند: خداوند اجازه نمىدهد
كه امرى از امور عالم اجرا شود، جز به وسيله اسباب و عوامل آن.