باشد به خداى عزّ وجلّ و مناجات او فرح
نمىدارد. و همّت آدمى با چيزى است كه چشم او به آن روشن است، پس اگر چشم روشنى او
در دنياست همّت او البتّه منصرف به دنياست. و مَع هذا سزاوار نيست[1] كه ترك مجاهده نمايد و قلب را
متوجّه نماز نسازد و اسبابى كه او را مشغول مىسازد كم نگرداند. و دواى نافع اين
است و از بس كه تلخ است ناگوار طبعهاست و علّت مُزمن شده و مرض دشوار گرديده، تا
آنكه بزرگان دين سعى مىنمودند كه دو ركعت نماز بگزارند و در آن اثنا خيال ايشان
متوجّه امور دنيوى نشود از اين عاجز بودند، پس امثال ما را در اين چه طمع باشد[2]! و كاشكى بعضى از نماز ما يا ثلثى
از آن سالم مىماند از وسواس تا از آن قومى مىبوديم كه عمل صالحى با عمل بدى خلط
نمودهاند.
و مُجملًا همّت دنيا و همّت[3]
آخرت در دل مثل آبى است كه در قدحى ريخته شود كه در آن سركه باشد و به قدر آنچه آب
داخل مىشود[4] البتّه
سركه بيرون مىرود و هر دو با يكديگر جمع نمىشوند.
فصل [چيزى كه در هنگام شنيدن اذان بايد در دل حاضر كرد]
هرگاه نداى مؤذّن را بشنوى هَول نداى روز قيامت را در دل خود حاضر
گردان و به ظاهر و باطن مترصّد اجابت و مسارعت باش؛ زيرا كه گروهى كه به سرعت به
سوى اين ندا مىشتابند آن كسانيند كه در روز عَرض اكبر به لطف خوانده خواهند شد،
پس دل خود را بر اين ندا عرض كن و هرگاه او را از فرح و شكفتگى ممتلى و به رغبت به
مبادرت آراسته مىيابى، پس[5] بدان كه
در روز قيامت نداى بشارت و رستگارى به تو خواهد آمد. و از براى اين بود كه حضرت
پيغمبر 6 فرمودند: اى