و در روايتى ديگر فرمودند: گويا آواز آتش
جهنّم در گوشهاى آنها بود. و هرگاه در نزد ايشان نام خدا برده مىشد مىجنبيدند
چنانچه درخت مىجنبد[1] از بادهاى
سخت[2]، گمان
مىبردى كه آن جماعت شبها را به غفلت گذرانيدهاند كه اين مقدار خوف داشتند.
بعد از آن امام محمّد باقر 7 فرمودند كه: حضرت أمير
المؤمنين سلام اللَّه [عليه][3] را بعد
از اين حكايت ديگر كسى خندان نديد تا وفات نمودند[4].
و امّا خوف ملائكه و انبيا و اوليا و ائمّه هُدى مانند خوف جبرئيل و
ميكائيل و پيغمبر ما[5] و حضرت
ابراهيم و داود و يحيى و امام زين العابدين[6]
و غير اينها را ارباب حديث در كتابها ذكر كردهاند. و هركه خواسته باشد رجوع به
آنها كند كه اين كتاب گنجايش ذكر آنها را ندارد از راه طولى كه دارند.
فصل [در خائفين]
بدان كه خوف متحقّق نمىشود مگر به انتظار مكروهى. و مكروه يا به حسب
ذات مكروه است مانند آتش، و يا مكروه است از آن راه[7]
كه منجر به مكروهى (مىشود، چنانچه معصيتها مكروه است از آن جهت كه منجر به
مكروهى)[8] در آخرت
مىشود.
و ناچار است از براى هر خايفى كه يكى از اين دو قسم را در نظر داشته
باشد و انتظار آن مكروه در دل او قوى گردد تا آنكه به خاطر آوردنِ آن مكروه دل او
در سوزش باشد.