خود نمايد از راه راست منحرف شده و از براى
خود ادّعا نموده چيزى را كه او را[1] نمىسزد
و مالك آن نيست. و هركه دعواىِ ناحقّ كند كاذب است اگرچه دعوايش[2] نفسانى و پنهانى باشد و عمر دراز
داشته باشد و خداى عزّ وجلّ او را مهلتى داده[3]
باشد؛ زيرا كه اوّل چيزى كه به صاحب عجب مىرسد آن است كه سلب مىشود از وى آن
چيزى[4] كه به آن
مىبالد تا بداند كه عاجز و فقير است. و شاهد شود بر خود تا حجّت بر وى محكمتر
شود چنانچه با شيطان لعين واقع شد[5].
و عجب گياهى است[6] كه دانه
آن كفر است و زمينش نفاق است و آبش سركشى و شاخهاش جهل است و برگهاش گمراهى است و
ميوهاش لعنت است و هميشه در جهنّم بودن، پس هركه اختيار عجب نمايد تخم كفر را
افشانده و نفاق را كاشته و ناچار ثمره آن را برخواهد داشت[7].
فصل [در آفات عُجب]
بدان كه آفات عُجب بسيار است: يكى آنكه دعوت به كبر مىكند از براى
آنكه يكى از اسبابِ كبرْ عجب است چنانچه اشاره به اين شد[8].
و از جمله آفات آن است كه منجر به فراموش ساختن گناهان مىشود و آنچه
را متذكّر شود حقير مىشمرد و عظيم نمىيابد، پس سعى در تدارك و تلافى آن نمىكند
بلكه گمان مىكند كه آنها آمرزيده خواهند[9]
شد. و امّا عبادات را عظيم مىشمرد و به آن شعف مىدارد و منّت مىگذارد[10] بر خداى عزّ وجلّ به سبب اتيان بر
آنها، و