از طاعتْ سبك است پس من بدتر از آنم كه
گفتى. و اگر ميزان عمل من[1] گران است
آنچه تو گفتى ضررى به من نمىرساند. پس چون كه همّت سلمان مصروف آخرت بود دل او به
دشنام متأثّر نشد.
و ظاهر شد كه به سبب مشغولى قلب به امر مهمّ يا به غلبه ملاحظه توحيد
تصوّر فقدان خشم و غضب مىتوان نمود. و به سببى ديگر غير از اين دو سبب تصوّر آن[2] [مىتوان] مىنمود به اينكه بنده
بداند كه خداى عزّ وجلّ محبّت دارد به اينكه[3]
او به غضب درنيايد و شدّت محبّت آن بنده به خداى عزّ وجلّ موجب فقدان آن[4] مىشود.
و اين نيز در بعضى احوال محال نيست.
فصل [در علاج غضب]
به تحقيق ثابت شده[5] كه علاج
هر مرضى به قطع و قلع مادّه آن و ازاله اسباب آن است. و سببهايى كه باعث بر
انگيختن غضب مىشود تكبّر است و به خود باليدن و[6]
فخر به حسب و نسب نمودن و سستى[7] نمودن در
تحصيل كمال و استهزا به مردم[8] كردن و
سرزنش نمودن[9] و جدل
كردن و مخالفت نمودن و فريب دادن و نهايت حرص بر[10]
زيادتى مال و جاه داشتن. و تمامى اينها[11]
خُلقهاى زبون[12] و[13] به حسب شرع مذمومند و با وجود اين
سببها از غضب خلاصى نمىتوان يافت[14]. پس لابد[15]