اينان تصور مىكنند راه محكمتر كردن رابطه با دنيا، زحمت كشيدن
بيشتر در جنب آن و زيادتر به دست آوردن مواد آن است. به ناچار بر اثر اين شناخت
غلط و رابطه ناصحيح، روح قناعت را از دست داده و هرگز به حق خود قانع نشده و
سرانجام در خط تجاوز به حقوق ديگران خواهند افتاد. اين نقطه، همان نقطه شروع پديد
شدن رذايل در نفس و جان است، و اين نقطه همان نقطه تكبر ورزيدن در برابر حق و سست
شدن اراده و عزم است.
راستى با اين عمر كوتاه و وقت كم و با اين همه تكاليفى كه از حق و
مردم بر عهده انسان است، چه جايى براى اين گونه معاملههاى غلط در دنيا باقى
مىماند؟
عجيبتر اينكه با گذشت شب و روز و هفته و ماه و سال، خود به خود
ارتباط دنيا با انسان به سستى مىگرايد و لحظهاى خواهد رسيد كه با پايان گرفتن
نَفَس و جدا شدن روح حيات از جسم، تمام روابط انسان با دنيا قطع شده و آنچه را كه
انسان به دست آورده به وارثان رسيده و جز كفن و مشتى خاك از دنيا نصيب ديگرى براى
او نخواهد ماند؛ با اين حساب عاقلانه نيست كه انسان بر خلاف قواعد الهى، با دنيا
در رابطه باشد؛ چرا كه از اين رابطه جز آلوده شدن به رذايل نصيبى نبرده و نخواهد برد.
چه نيكوست كه چشم انداز ما نسبت به دنيا، چشمانداز انبيا، امامان،
عارفان و عاشقان باشد، تا از اين رهگذر به قبول حضرت حق برخيزيم و داراى ارادهاى
سخت براى حفظ ارزشها در نفس و جان گشته و در برابر فرامين پاك مولا و آقاى خود كه
ما را آفريده و غرق انواع نعمتهاى مادى و معنوى نموده تواضع كنيم.
اى
قطره منى سر بيچارگى بنه
كابليس
را غرور منى خاكسار كرد
پرهيزكار
باش كه دادار آسمان
فردوس
جاى مردم پرهيزكار كرد
هر
كو عمل نكرد و عنايت اميد داشت
دانه
نكشت ابله و دخل انتظار كرد
نابرده
رنج گنج ميسر نمىشود
مزد
آن گرفت جان برادر كه كار كرد
دنيا
كه جسر آخرتش خواند مصطفى
جاى
نشست نيست ببايد گذار كرد
ظالم
بمرد و قاعده زشت او بماند
عادل
برفت و نام نكو يادگار كرد
در هر صورت، ساختمان دنيا ساختمانى است كه از پذيرايى انسان در حد
دلخواه ابا دارد و دستگيرهاى براى پيوند خوردن با او، و پيداكردن يك زندگى جاويد
يا حداقل بر وفق مراد، و يا بر اساس هوى و هوس ندارد.
آنانكه دنيا را به عنوان هدف مىبينند، به ناچار براى بيشتر به دست
آوردنش از جاده پاكى منحرف و به راه شيطانى حرص و طمع و پس از آن به زشتىهاى ديگر
دچار خواهد شد.
اينان تصور نكنند كه با گستردن بساط مادى، به هدف اصلى دست
يافتهاند؛ بلكه از هدف دور افتاده، و به چاه پر خطر غفلت و گمراهى سقوط كردهاند.
اينان به خاطر مغرور شدن به نمودهاى ظاهر، عقل و وجدان را رها كرده و
به پذيرفتن حكومت شهوت و هوىپرستى تن مىدهند، و براى رسيدن به لذات جسمى، به
هرگونه انحرافى آلوده شده و از قبول واقعيات خوددارى مىكنند.
دنيااز ديدگاه حضرت على 7
بهترين راه براى شناخت چهره واقعى دنيا، آن چهرهاى كه به عنوان
بهترين عامل براى رشد و كمال است، آن چهرهاى كه به عنوان نعمت الهى فرا راه آدمى
است، مراجعه به آثار پر بهاى اسلامى است.
با شناخت دنيا از ديدگاه معارف الهى كه سرچشمهاش عقل پر بهاى
اولياى