نام کتاب : بر بال انديشه نویسنده : انصاريان، شيخ حسين جلد : 1 صفحه : 332
سيّد چهار ماه در تهران اقامت كرد و در اين
مدت چندين بار با ناصرالدين شاه ملاقات كرد؛ و هر بار گروهى از درباريان به مدح و
ثناى شاه مستبد برمىخاستند و به نكوهش سيّد مىپرداختند و همه كارهاى شاه را از
روى حكمت مىشمردند و برايش هزاران فضايل عجيب و غريب مىگفتند!
ملامتگرى
يك روز سيّد كه از سستى و بىتصميمى ناصرالدين شاه به ستوه آمده بود،
زبان به ملامت او گشود و گفت: آيا اين همه رعيت ايران را فقير و گرسنه و عريان
نگاه داشتن، و آنان را با خرافات گول زدن، و بيش از هفتاد زن عقدى و صيغهاى در
حرمسرا جمعآورى كردن مطابق شريعت اسلام است؟ و آيا تو خوانده يا شنيده و يا ديدهاى
كه قبل از تو، شاهى اين همه به فكر خويش باشد و كشورش را ويران كند؟ آيا تو از
دوستى و اعتقاد به مليجك كثيف و بيمار خجالت نمىكشى؟!
شاه مستبد، مغرور و لا مذهب قاجار كه در حضور درباريان انتظار شنيدن
چنين سخنان تلخ و كوبندهاى را نداشت، بر آشفت و فرياد كشيد: سيد از جان من چه
مىخواهى؟