responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : بر بال انديشه نویسنده : انصاريان، شيخ حسين    جلد : 1  صفحه : 330

سلاطين شرق نيز او را احترام مى‌كردند و يك نوع شيخوخيت برايش قائل بودند.

پس يك ايران بود و يك مرد به نام ناصرالدين شاه! و يك ايران بود و مشتى رعيت گرسنه و جولان عده‌اى خرافاتى، و اكنون مرد بى‌نظير شرق مى‌بايست با چنين موجود مغرور و كينه‌توزى، مواجه مى‌گرديد و با او به مكالمه برمى‌خاست. موجودى كه جز تملق و ستايش چيزى نشنيده بود و جز ترس و وحشت اطرافيانش چيزى نديده بود.

سرانجام سيّد در بيست و دوم يا سوم ربيع الثانى 1304 با احترام فراوان به پايتخت قدم گذاشت‌[1].

رجال، علما، دانشمندان، مشاهير عصر دسته دسته به استقبال او شتافتند و او دور از همه اين خوش‌آمدگويى‌ها، يكسر به خانه دوست قديمى خود حاجى «محمد حسن امين الضرب» رفت و آنجا اقامت گزيد.

روز ملاقات با شاه‌

بالاخره روز ملاقات با شاه قاجار فرا رسيد، روز ملاقات با مردى كه ده‌ها زن عقدى و صيغه‌اى داشت و در كشورش هر چه بود ظلم بود و جور، و رعيت‌هاى فقير و گرسنه، با پنجه‌هاى سياه عده‌اى گمراه و خرافى. در هر صورت آن روز عجيب و پر دلهره چنين آغاز گرديد:

ناصرالدين شاه در تالار آيينه نشسته بود، و عده‌اى از درباريان كنارش به صف ايستاده بودند. «اتابك» صدر اعظم شاه ظاهراً مغموم و مشوش به نظر مى‌رسيد، او شاه قاجار را مى‌شناخت و مى‌دانست مردى چنان مغرور و مستبد


[1] - سيد جمال‌الدين حسينى، پايه‌گذار نهضت‌هاى اسلامى: 140.

نام کتاب : بر بال انديشه نویسنده : انصاريان، شيخ حسين    جلد : 1  صفحه : 330
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست