نام کتاب : بر بال انديشه نویسنده : انصاريان، شيخ حسين جلد : 1 صفحه : 295
«راغب» در كتاب «محاضرات» مىگويد:
«عبدالملك مروان مىگفت: من از كشتن مورچه مضايقه داشتم؛ ولى امروز
كه به حكومت رسيدهام «حجاج» استاندار من، مىنويسد هزاران نفر را كشتم و در من
كوچكترين تأثيرى ندارد!!».
«زهرى» به عبدالملك گفت: شنيدهام شرب خمر مىكنى؟ گفت: آرى! خون هم
مىآشامم.
عبدالملك مروان زمامدار ملت اسلام، مردى بخيل، خونريز، قاتل بود و
اكثر عمال و واليان او چون «حجاج» در عراق «مهلب بن ابى صفره» در خراسان «هشام بن
اسماعيل» در مدينه «عبداللَّه بن عبدالملك» در مصر «موسى بن نصير» در مغرب «محمد
بن يوسف» در يمن و «محمد بن مروان» در جزيره، مانند او خون آشام، بخيل و متجاوز
بودند[1].
در اين صورت آيا سلامتى براى جامعه اسلامى باقى مىماند؟
هشام بن عبدالملك
پس از او «هشام بن عبدالملك» از زمامدارانى بود كه به بخل، حرص، غلظت
روح و كمى علم شهرت داشت. اموالى كه در زمان حكومتش در خزانه جمع كرد، مانند
نداشت، به طورى كه در تاريخ آمده است:
در سفرى كه به حج مىرفت سيصد شتر جامههاى او را حمل مىكردند.
اموال بيت المال و مالياتهاى استانها در زمان او به وسيله عمالش،
به صورت عجيبى حيف و ميل مىشد.
در ايام حكومت هشام، طارق همينكه فرزند خود را ختنه كرد، خالد هزار