من شيعه و دوست توام على ع پرسيد تو كيستى؟ گفت من حبيب بن
جمازم.
على ع فرمود اى پسر جماز
از چنان پرچمى خوددارى كن با اينكه ميدانم آن را بدوش خواهى كشيد و از باب الفيل
وارد خواهى شد.
پس از آنكه على و حسن
عليهما السّلام شربت شهادت نوشيدند و نوبت امامت به امام حسين ع رسيد و پيشآمد
كربلاى او اتفاق افتاد ابن زياد، عمر بن سعد را رياست لشكر داد و خالد نامبرده را
پيش آهنگ و حبيب را پرچمدار آن قرار داد او با همان پرچم از باب الفيل وارد مسجد
كوفه شد و اين قضيه از جمله اخباريست كه دانشمندان و ناقلين آثار بصحت پذيرفتهاند
و در ميان كوفيها مشهور و مخالفى ندارد و از معجزاتست.
فصل- 70 سؤال از موى
سر و صورت
ابو الحكم گويد از
پيرمردان و دانشمندان خود شنيدم مىگفتند على ع در ذيل خطبه فرمود هنوز كه دستتان
از دامن من كوتاه نشده هر چه مىخواهيد از من بپرسيد سوگند بخدا از عده مردمى كه
صد نفر آنها گمراهكننده ديگران و صد نفرشان هدايتكننده آنان باشند سؤال نكنيد جز
اينكه از خواننده و رهنماى آنها كه تا فرداى قيامت پايدارند اطلاع خواهم داد مردى
همانوقت از جاى برخاست پرسيد بر سر و روى من چند تار موى روئيده؟ على ع فرمود
سوگند بخدا دوست من رسول خدا ص از پرسش تو بمن اطلاع