responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيامبر اعظم(ص) تنديس ارزشها، گزيده سيره نبوى استاد شهيد مرتضى مطهرى نویسنده : حسينى، مظاهر    جلد : 1  صفحه : 70

«سَبَّحَ لِلهِ ما فِي السَّمواتِ وَ الارضِ وَ هُوَ العَزيزُ الحكيمُ. لَهُ مُلكُ السَّمواتِ وَالارضِ يُحيي وَ يُميتُ وَ هُوَ عَلي كُلِّ شَي‌ءٍ قَديرٌ. هُوَ الاوَّلُ وَ الاخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الباطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَي‌ءٍ عَليمٌ.»[1]

پس پيغمبران، گذشته از اينكه پيام خودشان را به عقل مردم هم بهتر از فلاسفه مى‌رسانند، كار بزرگترى دارند كه پيام را به دل برسانند، يعنى به سراسر وجود كه ديگر چيزى باقى نمى‌ماند. آن‌كه مريد يك پيغمبر مى‌شود يعنى به يك پيغمبر ايمان مى‌آورد، سراسر وجودش وابسته به او مى‌شود.

داستان بوعلى و بهمنيار

اين داستان معروف را شنيده‌ايد بوعلى سينا در حواس و فكرش [قويتر از حد معمول بود] چون آدم خارق‌العاده‌اى بود. چشمش از ديگران شعاعش بيشتر بود، گوشش خيلى تيزتر بود، فكرش خيلى قويتر بود. كم كم مردم درباره حس بوعلى، چشم بوعلى و گوش بوعلى افسانه‌ها نقل كردند كه مثلًا در اصفهان بود و صداى چكش مسگرهاى كاشان را مى‌شنيد. البته اينها افسانه است، ولى افسانه‌ها را معمولًا در زمينه‌هايى مى‌سازند كه شخص جنبه خارق‌العاده‌اى داشته باشد. شاگردش بهمنيار به او مى‌گفت: تو از آن آدم‌هايى هستى كه اگر ادعاى پيغمبرى كنى، مردم از تو مى‌پذيرند و از روى خلوص نيت ايمان مى‌آورند. مى‌گفت: اين حرفها چيست؟ تو نمى‌فهمى. بهمنيار مى‌گفت: خير، مطلب از همين قرار است. بوعلى مى‌خواست عملًا به او نشان بدهد.


[1] - حديد، 3- 1.

نام کتاب : پيامبر اعظم(ص) تنديس ارزشها، گزيده سيره نبوى استاد شهيد مرتضى مطهرى نویسنده : حسينى، مظاهر    جلد : 1  صفحه : 70
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست