responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : توبه آغوش رحمت نویسنده : انصاريان، حسين    جلد : 1  صفحه : 129

همسايه‌ات به وعده‌اى كه داده بودم وفا كردم‌[1]!

توبه‌ى شخصى كه جيب مردم را مى‌زد

شبى در شهر قم به نماز فقيه بزرگوار، عارف معارف، معلم اخلاق، مرحوم حاج سيد رضا بهاء الدينى مشرف شدم.

پس از نماز به محضر آن عزيز عرضه داشتم: محتاج و نيازمند سخنان گهربار شمايم، در پاسخ فرمود: هميشه به خداوند كريم چشم اميد داشته باش كه فيض او دايمى است و احدى را از عنايتش محروم نمى‌كند، و به هر وسيله و بهانه‌اى زمينه‌ى هدايت و دستگيرى عباد را فراهم مى‌نمايد، آنگاه داستان شگفت انگيزى را از قول حمله‌دارى از شهر اروميه كه سالى يك بار مسافر به مشهد مى‌برد بدين صورت نقل كرد:

مسافرت با ماشين تازه آغاز شده بود؛ ماشين، مسافر و بارش را يكجا سوار مى‌كرد، چرا كه ماشين به صورت ماشين بارى بود، در قسمت بار هم مسافران را مى‌نشاندند و هم بار آنها را به صورت متراكم مى‌چيدند.

من نزديك به سى مسافر براى بردن به زيارت حضرت رضا 7 پذيرفته بودم و قرار بود اوايل هفته‌ى بعد به جانب مشهد حركت كنيم.

شب چهارشنبه حضرت رضا 7 را در خواب ديدم كه با محبتى خاص به من فرمودند: در اين سفر ابراهيم جيب بر را همراه خود بياور. از خواب بيدار شدم در حالى كه در تعجب بودم كه چرا از من خواسته شده چنين شخص فاسق و فاجرى را كه در بين مردم بسيار بدنام است به مشهد ببرم، فكر كردم خوابى كه ديده‌ام صحيح نيست، شب بعد همان خواب را بدون كم و زياد ديدم، ولى باز توجه به آن ننمودم، شب سوم در عالم رؤيا حضرت رضا 7 را خشمگين‌


[1] - كشف الغمة: 2/ 194؛ بحار الأنوار: 47/ 145، باب 5، حديث 199.

نام کتاب : توبه آغوش رحمت نویسنده : انصاريان، حسين    جلد : 1  صفحه : 129
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست