بناى حرص وبخل بر كم اعتمادى به خدا وشكّ به او نهاده شده است.
مرحوم ملَّا احمد نراقى مىنويسد:
«هر آزمندى اعتمادش به مردم زيادتر ازاعتماد به خداست، زيرا اگر
اعتماد او به خدا بيشتر بود به غير او طمع نداشت سپس اين داستان را مىآورد:
درويشى تنگدست به درِ خانه ثروتمندى رفت وگفت: شنيدهام مالى در راه خدا نذر
كردهاى كه به درويشان بدهى، من نيز درويشم، ثروتمند گفت: من نذر نابينايان
كردهام تو كه نابينا نيستى، درويش گفت: نابيناى واقعى من هستم كه درگاه خداى كريم
را گذاشته به درِ خانه چون تو گدايى آمدهام!»[3]