شديد قرار مىگرفتند و درباره آنان از موضع
گيرى شديدتر خوددارى مىشد:
«در نبرد خيبر هنگامى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ديد برخى
از فرماندهان، در برابر حملات يهود خيبر تاب مقاومت ندارند واز برابر آنان
مىگريزند و اهداف از پيش تعيين شده به دست نمىآيد، بر آنان خشم گرفت و فرمود:
«چرا برخى، از دشمن مىگريزيد و ديگران را نيز به هراس مىافكنند؟»[1]
ب- اظهار خشم و نارضايتى:
كسانى كه بر اثر حمله سنگين دشمن و يا علل ديگر از برابر دشمن
مىگريزند، ابراز خشم و ناخوشنودى فرمانده كل قوا نسبت به آنان، تأثير شگرفى در
روحشان مىگذارد. امام صادق عليه السلام مىفرمايد:
«در نبرد احد وقتى نيروهاى اسلام از اطراف پيامبر (ص) پراكنده شدند و
پا به فرار گذاشتند.
رسول خدا (ص) بشدّت بر آنان خشم گرفت و زمانى كه بر مىآشفت و خشمگين
مىگشت، پيشانى و صورتش عرق مىكرد و قطرههاى عرق از پيشانى و صورت مباركش
مىغلتيد.
در آن هنگام امير مؤمنان را در كنار خود در حال دفاع و مقاومت
مىديد، به او فرمود: «چرا تو همانند ديگران فرار نمىكنى؟» حضرت فرمود: اى رسول
خدا! آيا پس از آنكه ايمان آوردهام كافر شوم؟ من تو را اسوه خويش قرار داده و
همانند تو ايستادگى و مقاومت مىكنم.»[2]
ج- بىاعتنايى:
نيروهايى كه براى دستيابى به هدف مشخصى مأموريت مىيابند، ولى بر اثر
خود باختگى در مقابل قواى دشمن، در انجام مأموريت خود سستى مىكنند و بدون
نتيجهگيرى به دشمن پشت كرده و از برابر او مىگريزند، مىبايست به شكل مناسبى با
آنان برخورد شود تا ديگر به چنان عملى دست نزنند به عنوان نمونه:
پس از آنكه مشركان حنين پراكنده شدند، طايفهاى از آنان به «طايف»
پناهنده شدند.
رسول خدا (ص) ابوسفيان را به «طايف» اعزام كرد، ولى شكست خورده نزد
پيامبر (ص) برگشت و گفت: «نيروهايى را در اختيارم گذاشتى ... كه هيچ سودى برايم
نداشتند.» آن