نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 538
كسى
كردهاى كه گمراهيش آشكار است، آدم بزرگوار را با همنشينى خود بدنام مىكند و عاقل
را با رفاقت خويش احمق مىنمايد.
سفى
پاشيدن
يا حمل كردن
«سفت
الريح التراب: ذرّته او حملته»
از اين
ماده دو مورد در «نهج» آمده است. درباره علم خدا فرموده: «عالم
السرّ من ضمائر المضمرين... و ما تسفى الاعاصير بذيولها و تعفو الامطار بسيولها»
خ 91، 134 خداوند داناى سرّ و راز رازداران است و مىداند آنچه را كه مىپاشد
بادها با دامنهاى خود و محو مىكند بارانها با سيلابهاى خود. و نيز فرموده: «لا يعزب عنه عدد قطر الماء و لا نجوم السماء و لا سوافى
الريح فى الهواء» 178، 256، مخفى نمىماند از علم خداوند شمارش قطرههاى آب
و نه ستارگان آسمان و نه چيزهائيكه باد در هوا مىپراكند.
سفيان
ابو
سفيان، صخر بن حرب پدر معاويه از بزرگترين دشمنان اسلام و رسول خداست. نام كثيفش
پنج بار در «نهج» آمده است دو بار به لفظ «ابن ابى سفيان» يكبار به لفظ «معاوية بن
ابى سفيان» و دو بار به لفظ «ابو سفيان».
به آن
حضرت خبر رسيد كه معاويه به زياد بن ابيه نامه نوشته او را به طرف خود مىخواند و
به وى القاء مىكند كه تو برادر من و پسر ابو سفيان هستى، امام 7 به وى
نوشت: از معاويه پرهيز كن او شيطان است از هر چهار طرف به سوى انسان مىآيد... از
ابو سفيان در زمان عمر، لغزشى از حديث نفس و فكر شيطانى شده بود كه با آن نسبى
ثابت نمىشود «و لقد كان من ابى سفيان فى زمن عمر بن
الخطاب فلتة من حديث النفس و نزعة من نزعات الشيطان لا يثبت بها نسب و لا يستحقّ
بها ارث» نامه 44، 416 جريان آنستكه: روزى زياد بن ابيه درباره كارى به عمر
بن الخطاب گزارشى مىداد، بسيار عالى سخن گفت ابو سفيان كه از نحوه سخن گفتن زياد
خوشش آمده بود، گفت: اگر از عمر بن الخطاب نمىترسيدم مىگفتم چه كسى زياد را در
رحم مادرش گذاشته: زيرا كه ابو سفيان با مادر زياد در جاهليت زنا كرده بود (لعنه
اللّه) و در نامهايكه به معاويه نوشته مىفرمايد: «ليس
اميّة كهاشم و لا حرب
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 538