responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 1  صفحه : 523

معنى ميوه است

در برهان قاطع ذيل لغت «كنار» به ضمّ كاف- گويد: ميوه ايست سرخ رنگ شبيه به عنّاب ولى از عنّاب بزرگتر، بعربى آنرا «سدر» گويند

بهر حال از اين ماده سه مورد در «نهج» آمده است يكى به معنى همان ميوه يا درخت، درباره دنيا فرموده: قد صار حرامها عند اقوام بمنزلد السدر المخضود» خ 105، 151 حرام آن در نزد بعضى مانند درخت سدر بى‌خار (يا خم شده از كثرت ميوه) شده است. ديگر سدر و سداره به معنى تحيّر و سرگردانى چنانكه درباره انسان فرموده: «حتى اذا قام اعتداله و استوى مثاله نفر مستكبرا و خبط سادرا ماتحا فى غرب هواه... فظلّ سادرا و بات ساهرا» خ 83، 113. تا چون وجودش معتدل گرديد و قامتش به كمال رشد رسيد قدم زد در حال سرگردانى آبكشان از دلو هوايش... (و چون مرگش سريد) متحير گرديد و شب را بيدار ماند.

سدس

از اين ماده يك مورد بيشتر در «نهج» نيامده است، درباره استغفار حقيقى فرموده: «و السادس ان تذيق الجسم الم الطاعة كما اذقته حلاوة المعصية» حكمت 417

سدف

سدفه به معنى نور و ظلمت هر دو آمده است اوّلى در لغت تميم دوّمى در لغت قيس چهار مورد از آن در «نهج» آمده و همه در معنى ظلمت، درباره خفاش فرموده: «فهى... جاعلة اللّيل سراجا تستدلّ به فى التماس ارزاقها فلا يرّو ابصارها اسداف ظلمتة» خ 155، 217 «اسداف» تاريك شدن يعنى: او شب را براى خود چراغ قرار مى‌دهد و در آن براى رزق خود راه مى‌جويد، تاريك شدن شب، چشمهاى او را از كار باز نمى‌دارد. درباره خداوند فرموده: «هو القادر الذى اذا ارتمت الاوهام لتدرك منقطع قدرته... ردعها و هى تجوب مهاوى سدف الغيوب... معترفة بانّه لا ينال... كنه معرفته» خ 91، 125، او خداى قادرى است كه چون اوهام حركت كنند تا منتهاى قدرت او را بفهمند... آنها را مانع مى‌شود در حاليكه آن اوهام مهلكه‌هاى پاره‌هاى تاريك‌

نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 1  صفحه : 523
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست