نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 512
عظمتى كه
خدا با آن تسبيح مىشود «سبحات» سه بار در «نهج» آمده كه ظاهر منظور از آنها اطوار
و درجات است، درباره خفّاش فرموده: «كيف عشيت اعينها
عن ان تستمدّ من الشمس... و ردعها بتلألؤ ضيائها عن المضىّ فى سبحات اشراقها»
خ 155، 217 چطور چشمش كور شد از اينكه از نور خورشيد استفاده كند و نور با درخشش
آفتاب مانعش شده كه در درجات اشراق آن راه رود. همچنين است كلمه «و سبحات النور» كه دو بار در خ 91
آمده
است.
تسبيح
تنزيه
خدا از هر بدى و نقص.
در نهايه
گويد. «التسبيح: التنزيه و التقديس و التبرئه من النقائص»
معنى
سبحان الله آنستكه. خدا را از هر بدى كنار مىدانم «ابرّء
اللّه من السوء برائة» از اين ماده موارد زيادى در «نهج» آمده است در وصف
ملائكه فرموده: «و مستحّبون لا يسأمون» خ 1، 41
و تسبيح كنندگانيكه از تسبيح خسته نمىشوند و نيز «تسّبح
جلال عزّته- زجل المسبّحين» كه هر دو در خ 91 آمده است.
سنج
سبخه:
زمين شورهزار. «تسبّخ» از باب تفعّل: تخفيف يافتن. از اين ماده سه مورد در «نهج»
يافته است. آنگاه كه نيروهاى معاويه به شهر انبار حمله كرده و فرماندار آنجا را
شهيد كردند به ياران خود فرمود: «اذا امرتكم بالسير
اليهم فى ايام الحرّ قلتم هذه حمّار القيظ امهلنا يسبخ عنا الحرّ» خ 27، 70
چون در وقت گرما دستور مىدهم به طرف اهل شام برويد. مىگوئيد: اين شدت گرماست
مهلت بده تا گرما تخفيف يابد. و چون در زمستان دستور مىدهم ميگوئيد. اين وقت شدت
سرماست بگذاريد سرما برود. ذعلب يمانى گويد: در محضر امير المؤمنين 7 از
اختلاف سلائق و حالات مردم صحبت شد، امام فرمود: «انّما
فرقّ بيهم مبادىء طينهم و ذلك انهم كانوا فلقة من سبخ ارض و عذبها و حزن تربة و
سهلها» خ 234، 355، ميان آنها فرق به وجود آورد مبدءهاى طينت آنها، چون
آنها قطعهاى بودند از شورهزار زمين و شرين آن و از خاك سختى و نرم. و درباره
خلقت آدم 7 فرموده: «ثمّ جمع سبحانه من حزن
الارض و سهلها و عذبها و سبخها تربة سنّها بالماء حتّى خلصت» خ 1، 42
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 512