نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 392
مضى الاول لسبيله فادلى بها الى فلان بعده... فيا عجبا بينا هو
يستقيلها فى حياته اذ عفدها لآخر بعد وفاته» خ 3، 48، تا چون ابو بكر اجلش فرا رسيد، خلافت را
به فلانى (عمر بن الخطاب) داد... عجبا در حيات خود مىگفت: خلافت را از من بگيريد،
من اهليت آنرا ندارم، ولى آنرا براى بعد از مرگ خود به ديگرى گره زد و داد. در
نسخه ابن ابى الحديد آمده: «فادلى بها الى ابن الخطاب
بعده».
در وصف
برادر دينى خود فرموده: «لا يدلى بحجّة حتى يأتى
قاضيا» حكمت 289، ادلاء در اينجا به معنى احضار است يعنى دليلى و حجتى تا
محضر قاضى نيامده بود نمىآورد:
«ادلى
بحجّته: احضرها»
آن حضرت
به معاويه مىنويسد: «فيا عجبا للدهر اذ صرت يقرن بى
من لم يسع بقدمى و لم تكن له كسابقتى التى لا يدلى احد بمثلها» نامه 9،
369، ادلاء در اينجا به معنى توسّل است
«أدلى
فلان برحمه: توسّل بها»
يعنى
شگفتا از روزگار كه مقايسه مىشود با من كسى كه بپاى من هم نمىرسد، و او را
سوابقى و فضائلى مانند من نيست، سوابقى كه كسى بمانند آن توسّل و استناد نمىكند
دمث
(بر وزن
عقل و شرف و كتف) محلّ نرم و ريگزار (كه رفتن در آن مشكل است) از اين كلمه فقط يك
مورد در نهج آمده است درباره كعبه مكرمّه فرموده: «وضعه
الله باوعر بقاع الارض حجرا... بين جبال خشنة و رمال دمثة و عيون وشلة» خ
192، 293، يعنى خداوند كعبه را گذاشته در سختترين نقاط زمين از حيث سنگ، ميان
كوههاى خشن و ريگهاى نرم و چشمههاى كم آب
«دمثة»
وصف «رمال» است.
دمج
دموج:
داخل شدن در شىء و محكم شدن در آن.
: «دمج
دموجا: دخل فى الشىء و استحكم فيه»
از اين
لفظ تنها دو مورد در نهج يافته است كه درباره مورچه و پشه فرموده «و سبحان من ادمج قوائم الذرّة و الهمجة الى ما فوقها من خلق
الحيتان و الفيلة» خ 165، 239 پاك و منزّه است خدائيكه دستها و پاهاى مورچه
ريز و پشه ريز را در بدن آنها داخل و محكم كرد تا مافوق آنها از آفرينش نهنگان و
فيلها.
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 392