نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 325
يعنى اهل
صنعت به صنعت خويش بر مىگردند، مردم از آنها بهرهمند مىگردند مانند بر گشتن
بنّا به بنايش و بافنده به محل بافندگى و نانوا به نانوائيش.
خبط
(بر وزن
عقل) زدن بشدت. رفتن بدون هدايت. ناهموار زدن مثل زدن درخت تا برگش بريزد و امثال
آن از اين ماده پانزده مورد در «نهج» يافته است، آنحضرت به معاويه مىنويسد: «من نكب عنها جار عن الحقّ و خبط فى اليته و غيّر اللّه
نعمته» نامه 30، 390 هر كه از طاعت خدا برگردد از حق منحرف مىشود و بدون
هدايت در ضلالت مىرود و خدا نعمتش را تغيير مىدهد. به حضرت مجتبى صلوات الله
عليه مىنويسد: «و ان لم يجتمع لك ما تحبّ من نفسك و
فراغ نظرك فكرك فاعلم انكّ انّما تخبط العشوآء» نامه 31، 395 «ناقه عشوآء»
شتر ضعيف چشم را گويند، يعنى اگر از وصيّت من آنچه از خودت و فراغ فكرت براى تو
جمع نشد بدان كه راه مىروى مانند راه رفتن شتر ضعيف چشم كه احتمال افتادن و سقوط
دارد. و به معاويه مىنويسد: «اصبحت منها كالخائض فى
الدّهاس و الخابط فى الديماس» نامه 65، 456، تو در اين نوشتههايت مانند
كسى هستى كه براى راه رفتن به زمين نرم داخل شود و مانند كسيكه در تاريكى بدون
هدايت راه رود. «دهاس» زمين نرمى است كه راه رفتن در آن مشكل است «ديماس» به معنى
ظلمت و تاريكى است.
خبّاط
«صيغه
مبالغه از خابط است به معنى بسيار رونده بدون بصيرت، آنحضرت در رابطه با قاضيان
نادان و بىتقوى فرموده: اگر راى صواب دهد مىترسد كه خطا باشد و اگر خطا كند اميد
دارد در واقع صواب باشد: «جاهل خبّاط جهالات عاش ركّاب
عشوات» خ 17، 59، نادان است، راه رونده بدون هدايت نادانيها (ظلمات) است،
ضعيف چشم است و سوار شونده امور بدون بصيرت «عشوات» جمع عشوه به معنى سوار شدن
بدون بصيرت مىباشد. مختبط كسيكه در مغزش بىرويهگى و اختلال هست آنحضرت به اشعث
بن قيس كه رشوه آورده بود فرموده: «امختبط انت او
ذوجّته ام تهجر» خ 224، 347 كه در «جن» گذشت.
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 325