نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 253
احتجاز
منع كردن
و مستور كردن، به فرماندهانش مىنويسد: الا و انّ لكم
عندى الّا احتجز عنكم سرّا الّا فى حرب» نامه 50، 424، حق شما در نزد من
آنستكه سرّى را از شما مكتوم ندارم مگر در جنگى.
حجاز
مصدر است
به معنى مانع. درباره زكات فرموده: «فانّها تجعل له
كفّارة و من النار حجازا و وقاية» خ 199، 317
حاجز
مانع و
حواجز يعنى موانع «حجزه: محلّ بند شلوار، اخذ بحجزته» يعنى: به او پناه برد.
حجاز
سرزمين
مكّه و مدينه و طائف. در اقرب الموارد گويد شايد علت اين تسميه آن باشد كه اين
سرزمين حاجز و مانع است ما بين نجد و تهامه. اين لفظ سه بار در «نهج» آمده است.
پيش از شروع
جنگ بصره به عبد الله بن عباس فرمود: زبير را ملاقات كن بگو: دائى زادهات
مىگويد: مرا در حجاز شناختى ولى در عراق انكارم كردى چه چيز تو را از شناخت قبلى
منحرف و منصرف كرد. «ألق الزبير... فقل له يقول لك ابن
خالك عرفتنى بالحجاز و انكرتنى بالعراق فماعدا ممّا بدأ» خ 31، 74 مرحوم
رضى فرموده: اولين بار جمله «فماعدا ممّا بدا»
از آنحضرت شنيده شده، كلام بسيار عجيب و بليغى است، رجوع شود به «بدء». و نيز در
نامه 41، 413 آمده «فحملته الى الحجاز» و در نامه 45، 418 فرموده: «و لعلّ بالحجاز او اليمامة من لا طمع له فى القرص».
حجل
(با فتح
و كسر اول و با دو كسره) خلخال كه زنان بر پاى خود كنند. «حجله»: اطاق عروس جمع
ان. حجال است از اين ماده فقط دو مورد در خ 27، 69 و 70 آمده است، به آنحضرت خبر
رسيد كه فوجى از طرف معاويه به شهر انبار شبيخون زده و فرماندار آنجا را كشته و
شهر را غارت كردهاند، در ضمن كلامى فرمود: «و لقد
بلغى انّ الرجل منهم كان يدخل على المرئة المسلمة و الاخرى المعاهدة فينتزع حجلها
و قلبها و قلائدها و رعثها فما تمتنع منه الّا بالاسترجاع و الاسترحام»
يعنى به من خبر رسيد كه مردى از آنها به خانه زن مسلمان و زن ذمّى وارد مىشد،
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 253