نام کتاب : نقد شبهات پيرامون قرآن كريم نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 659
نگاهى
گذرا به اسكندر مقدونى
شايد
پرسيده شود به چه دليل مشهور است كه ذوالقرنين قرآن، همان اسكندر مقدونى است و
تعبير سدّ سكندر در ميان مردم رايج است؟! نظر مفسران و مورّخانى كه ذوالقرنين را
اسكندر مقدونى مىدانند، در منابع چندى بازگو شده است: گويا نخستين كسى كه اين
مطلب را ياد كرده، احمد بن داود دينورى (م 282 ه.) در كتابش «الاخبار الطوال» است
وى نخست جهانگشاييهاى او را در هندوچين آورده و پس از آن نقل مىكند كه به سرزمين
يأجوج و مأجوج بازگشته و آنچنان كه قرآن خبرش را بازگفته، سد را ساخته است.[1]
پس
از وى، علامه مورّخ و جغرافىدان، ابوالحسن على بن حسين مسعودى (م 345 ه.) در
كتابش «التنبيه والاشراف» است. وى در آنجا گفته است: «و خبرهاى اسكندر و سفرش به
شرق و غرب گيتى و سرزمينهايى كه زير پانهاد و پادشاهانى كه ديدار كرد و شهرهايى كه
ساخت و شگفتيهايى كه ديد و اخبار سد ...».[2]
از
مفسران بزرگ، امام فخر رازى (م 606 ه) در تفسير كبيرش اين نظر را اختيار كرده و
مستند وى اين است كه شخصى با اين عظمت كه شرق و غرب عالم را از آنِ خود كرده و
سرزمينها را زير پا نهاده است، به طور حتم بايد نامش در تاريخ جاودان باشد، نه
آنكه يادى از وى نماند و در زواياى تاريخ نهان گردد. در ميان حكمرانان جهان،
براساس آنچه تاريخ به ثبت رسانده، كسى با اين خصوصيات به جز اسكندر يونانى يافت
نمىشود.
رازى
سپس اشكالى را بهاين نظر وارد مىكندكه اسكندر شاگرد ارسطوى حكيم (ارسطاطاليس) و
پيرو مذهب او بوده است؛ بنابراين خداوند كه از وى به عظمت ياد مىكند، لازمهاش آن
است كه مذهب ارسطو به حق و راست و درست باشد و اين چيزى است كه نمىتوان آن را
پذيرفت. وى اين اشكال را قوى مىداند.[3]
مفسرانى
كه متأثر از تفسير فخر رازى بودهاند، در اين نظر از او پيروى كردهاند