نام کتاب : قصه در قرآن نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 143
انوشيروان
نيز به مرمّت و بازسازى آن پرداخت و تا سال 323 ه. ق (روزگار مسعودى) هنوز پا برجا
بود.
در
تاريخ كرمان آمده است:
پس
از آنكه شهنشاه ايران، انوشيروان از مداين- كه در آن وقت، تختگاه شاهان عجم بود-
به عزم تعمير و مرمّت سد باب الابواب به «شروان»[1]
و كناره درياى خزر حركت كرد، خزاين اندوخته را در اين كار بذل كرد، اما كار سد به
پايان نرسيد. بعد از تفكر و بررسى، دريافت كه هيچ يك از عظماى ايران را آن مؤونه و
مال نباشد كه كفاف مخارج بقيه سد شود؛ مگر آذرماهان حاكم كرمان [اين ديار در آن
روزگار، داراى مواهب و ثروتهاى طبيعى بسيار بود]، اما خواستن مالى بيشتر از خراج
رسمى، مخالف عدل و قوانين سلاطين است، ازاينرو خود با هزار نفر از كارگران
ومهندسان ويژه «ايلغار گواشير»[2] اندر شد و
به خانه آذرماهان نزول كرد ... آذرماهان گفت:" آنقدر زر و سيم و مال ارسال
اردوى كيوان شكوه بدارم تا كار بند به اتمام رسد." مراد حاصل آمد و نويسند كه
از مال كرمان كار سد به انجام رسيد.[3]
ترديدهايى
درباره كورش بودنِ ذوالقرنين
برخى
در اين عقيده ترديد كردهاند كه ذوالقرنينى كه در قرآن از او به شايستگى ياد شده،
همان كورش كبير، فرمانرواى سرزمين بزرگ باشد. دليل اصلى اين ترديد،
[1] .« شروان» منطقهاى در جنوب شرقى قفقاز، ميان
قسمتهاى بالايى رود ارس و كورا مىباشد و درگذشته، از بخشهاى باب الابواب بوده
است.
[2] .« ايلغار» واژهاى تركى است به معناى اردوگاه و
پادگان.« گواشير» نام قديم شهر كرمان بوده است.
[3] . بنگريد به: كورش كبير، ص 283 و 284؛ تاريخ كرمان،
ص 24.
نام کتاب : قصه در قرآن نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 143