نام کتاب : فرهنگ اعلام جغرافيايى - تاريخى در حديث و سيره نبوى (ترجمه المعالم الأثيره فى السنة و السيرة) نویسنده : حسن شراب، محمد محمد؛ مترجم حميد رضا شيخي جلد : 1 صفحه : 335
(1)
«م»
(2)
مآب:
كتابهاى
سيره و فتوحات، اين كلمه را به همين صورت (يعنى به فتح ميم) ضبط كردهاند اما
كتابهاى تاريخى در عصر جديد آن را به صورت «مؤاب» مىنويسند و مردم آن را
«مؤابيان» مىگويند. در كتب سيره نوشتهاند كه عمرو بن لحىّ به مؤاب سفر كرد و در
آنجا تحت تأثير عمالقه، كه بت مىپرستيدند، قرار گرفت و با خود به عربستان بت
آورد. در معجم البلدان آمده است كه ابو عبيده در زمان خلافت ابو بكر مؤاب را فتح
كرد.
سرزمين
مؤاب در شرق اردن، ميان وادى موجب و حسا جاى داشته است و از جمله شهرهاى قديمى آن،
«قير حارسه» مىباشد كه شهر كرك فعلى بر روى ويرانههاى آن ساخته شده است. به
احتمال زياد اين شهر پايتخت مؤابيان بوده است.
(3)
ماعزه:
-
«مروّت».
(4)
مأرب:
در
حديث آمده است: پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله نمك مأرب را به ابيض بن حمّال
واگذار كرد. مأرب از بزرگترين شهرهاى يمن (شمالى) است و در حدود دويست كيلومترى
شرق صنعا قرار دارد. در مأرب سدّ عظيمى بوده كه سيل عرم آن را ويران ساخت و مردم
آن در اطراف و اكناف پراكنده شدند.
(5)
مأزمان:
تثنيه
«مأزم» است، از ماده «ازم» به معناى گاز گرفتن با دندان. كلمه «ازمه» به معناى
قحطى و خشكسالى نيز از همين
نام کتاب : فرهنگ اعلام جغرافيايى - تاريخى در حديث و سيره نبوى (ترجمه المعالم الأثيره فى السنة و السيرة) نویسنده : حسن شراب، محمد محمد؛ مترجم حميد رضا شيخي جلد : 1 صفحه : 335