نام کتاب : فرهنگ اعلام جغرافيايى - تاريخى در حديث و سيره نبوى (ترجمه المعالم الأثيره فى السنة و السيرة) نویسنده : حسن شراب، محمد محمد؛ مترجم حميد رضا شيخي جلد : 1 صفحه : 147
(1)
«خ»
(2)
خاخ:
كه
به آن «روضة خاخ» نيز مىگويند، جايى است نزديك حمراء الأسد از حدود عقيق. در
داستان حاطب بن ابى بلتعه از اين محل نام برده شده است.
داستان
بدين صورت است كه وى نامهاى درباره فعاليتهاى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به
مشركان نوشت و آن را به زنى داد تا به دست مشركان قريش در مكه برساند. پيامبر صلّى
اللّه عليه و آله از ماجرا آگاه شد و على و زبير و مقداد را در تعقيب آن زن فرستاد
و اين سه نفر در محل روضه خاخ، واقع در نواحى مدينه، به او رسيدند و ...
(3)
خارف:
در
سيره پيامبر صلّى اللّه عليه و آله، در ذيل داستان هيأت نمايندگى همدان، از اين
مكان ياد شده است. خارف كه امروزه به نام «الخارف» معروف است، دهستانى است در
سرزمين همدان ميان صنعاء و صعده به سمت جنوب.
(4)
خافقين:
جايى
است در اطراف مدينة النبى كه محل آن بر من معلوم نشد. در داستان ساختن منبر پيامبر
خدا صلّى اللّه عليه و آله از قول ابن سعد آمده است: سهل گفت: «در مدينه يك نجار
بيشتر وجود نداشت. من و آن نجار به خافقين رفتيم و اين منبر را از درخت شورهگزى
بريديم». مشهور است كه منبر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از درختان شورهگز غابه
بوده كه در جهت شام مدينه نزديك حوضه آبريز مدينه و پشت احد واقع شده است.
ياقوت
مىنويسد: خافقين در لغت به معناى دو هوايى است كه دو طرف كره زمين را احاطه
كردهاند (جوّ زمين).
بعضى
گفتهاند: به معناى مشرق و مغرب
نام کتاب : فرهنگ اعلام جغرافيايى - تاريخى در حديث و سيره نبوى (ترجمه المعالم الأثيره فى السنة و السيرة) نویسنده : حسن شراب، محمد محمد؛ مترجم حميد رضا شيخي جلد : 1 صفحه : 147