نام کتاب : صحابه از منظر اهل بيت نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 63
و بىتفاوت
بودن در امر شريعت، به خود انسانها باز مىگردد و زيانى به ساحت قدس الهى وارد
نمىكند. آرى، كسانى كه به باورهاى دينى ارج نهند و به دستورهاى شريعت پاىبند
باشند، خداوند اين قدردانى آنان را ارج مىنهد و پاداش نيك به آنان مىدهد: (وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ).
بنابراين
تعبير كافر يا كفّار[1] درباره
چنين افراد ناپايدارى، از باب كفران نعمت ايمان، در مقابل لزوم شكر است، از اين رو
در روايت كشى چنين آمده است: «مَا بَقِيَ أَحَدٌ إِلا وَ قَدْ
جَالَ جَوْلَةً إِلا الْمِقْدَادُ بْنُ الأَسْوَدِ فَإِنَّ قَلْبَهُ كَانَ مِثْلَ
زُبَرِ الْحَدِيدِ»[2]؛
«تنها كسى كه در دل، لرزشى نكرد، مقداد بود كه دلى همچون پاره آهن، استوار داشت.»
اين،
بدين معناست كه بيشتر مردمِ آن عهد در برابر اين همه رخدادهاى نابههنگام و
دگرگونساز، دچار شوك شدند. آنها در مقابل قضاياى غير منتظره بهتزده گرديدند و
پيش خود انديشيدند كه چه شده و چرا با اين سرعت، همه چيز وارونه شده و شريعت
بدينگونه، چهره عوض كرده است؟ گو اينكه حق، باطل و باطل، حق گرديده و مصالح به
مفاسد و مفاسد به مصالح تبديل شده يا در حكمت و عدل الهى دگرگونى ناگهانى رخ داده
است.
اينگونه
افكار گيجكننده، در برابر مردم قرار گرفت؛ به گونهاى كه در همه چيز شك كردند و
از خود پرسيدند: چرا چنين فاجعهاى رخ داده است؟
آنها
در اصل ديانت ترديد نكردند، بلكه در فهم دين و در شناخت روند شريعت دچار ترديد
شدند؛ البته جز چند نفر كه از اوحديين بودند