responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پرتو ولايت نویسنده : معرفت، محمد هادى    جلد : 1  صفحه : 113

اللّه بثوب عليهم، ثمّ قال: اللّهم هؤلاء أهل بيتي و حامّتي، فأذهب عنهم الرجس و طهّرهم تطهيرا."

قالت:" فقلت يا رسول اللّه، أنا من أهلك؟"

قال:" تنحّي، فإنّك على خير"»[1].

عوّام بن حوشب از پسر عمويش، مجمع، نقل مى‌كند: «به همراه مادرم نزد عايشه رفتيم. مادرم از ايشان پرسيد:" تو چگونه در جنگ جمل چنان حادثه‌اى را به راه انداختى؟"

عايشه پاسخ داد:" تقدير الهى بود!"

سپس مادرم درباره على از او پرسيد. گفت:" درباره محبوب‌ترين شخص نزد پيغمبر از من سؤال مى‌كنى؟ و از زوجى كه محبوب‌ترين مردم نزد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بودند، سؤال مى‌كنى؟ من ديدم على، فاطمه، حسن و حسين را رسول اللّه زير يك پارچه جمع كرد، سپس گفت: پروردگارا اين افراد خاندان و نزديكان خاص من هستند پس آلودگى را از آن‌ها دور گردان و آن‌ها را پاك و پاكيزه گردان."

من گفتم:" اى رسول خدا، آيا من از اهل تو هستم؟"

پيامبر گفت:" كنار بايست كه تو بر خير هستى"».

دو نكته درباره اين روايت:

نكته 1: نسائى درباره عايشه نقل مى‌كند: «استأذن أبو بكر على النبي صلّى اللّه عليه و آله فسمع صوت عائشة عاليا و هي تقول:" و اللّه لقد علمت أنّ عليّا أحبّ إليك من أبي!" فأهوى إليها أبو بكر ليلطمها و قال:" يا ابنة فلانة، أراك ترفعين صوتك على رسول اللّه!" فأمسكه رسول اللّه و خرج أبو بكر مغضبا»[2].

«ابو بكر از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله اجازه داخل شدن گرفت، آن‌گاه شنيد كه عايشه با صدايى‌


[1] . تفسير ثعلبى، ج 8، ص 42 و 43.

[2] . السنن الكبرى، ج 5، ص 139.

نام کتاب : پرتو ولايت نویسنده : معرفت، محمد هادى    جلد : 1  صفحه : 113
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست