نام کتاب : آموزش علوم قرآن - ط مؤسسه فرهنگى انتشاراتى التمهيد نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 116
و بيان
شبهات (كه صرفاً در متشابه وجود دارد) را «تأويل» مىگويند.
در
تعريف تفسير گفتهاند: «تفسير، برگرفتن نقاب از چهره الفاظ مشكله است». هنگامى كه
هالهاى از ابهام، لفظ را فرا گرفته باشد و پوششى بر معنا افكنده باشد، مُفسّر با
ابزار و وسايلى كه در اختيار دارد در زدودن آن ابهام مىكوشد.[1]
تأويل از ريشه «اوْل» بهمعناى «رجوع و بازگشت» گرفته شده، لذا معناى لغوى تأويل،
ارجاع دادن مىباشد. تأويل در موردى بهكار مىرود كه گفتار؛ مايه شبهه، حيرت و سرگردانى
شدهباشد و تأويلگر (كسى كه راه تأويل صحيح را مىداند) در جهت رفع شبهه اقدام
مىنمايد و ظاهر شبهه انگيز آن گفتار را به جايگاه اصلى خود (وجه صحيح آن) باز
مىگرداند.
مصاحب
موسى هنگامى كه او را در شگفتى يافت، بهوى نويد داد تا او را از سرّ كار خود با
خبر سازد و تأويل درست كردار خود را با وى در ميان گذارد:
«...
سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ ما لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَيْهِ صَبْراً؛[2]
... به زودى تو را از تأويل آنچه نتوانستى برآن شكيبا باشى، آگاه خواهم ساخت».[3]
با اين توضيح، هر متشابهى علاوه بر تفسير به تأويل نيز نياز دارد. تفسير، ابهام
آنرا برطرف و تأويل شبهه آنرا دفع مىكند؛ ولى آيات محكمه فقط به تفسير نياز
دارند تا ابهام آنها برطرف شود. بنابراين تأويل نسبت به تفسير، اخص مطلق است؛ يعنى
هرجا تأويل باشد، تفسير هم هست، زيرا تأويل نوعى تفسير است.
[1] . منابع و مبانى تفسيرى، وسايل زدودن ابهام
مىباشند.