responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : نخستين گزارش مستند از نهضت عاشورا (ترجمه وقعة الطفّ لأبي مِخنف) نویسنده : يوسفي غروي، محمدهادي؛ مترجم جواد سليماني    جلد : 1  صفحه : 88

آنچه كه شما در صدد آن هستيد با صلح و سلامت و عافيت به دستتان برسد.

[امام‌] حسين عليه السّلام [در پاسخ به او فرمود]: پسر عمو، و الله مى‌دانم كه شما خير خواه من هستى و نسبت به من مهربانى، ليكن من تصميم و عزم خود را بر اين قرار دادم كه به كوفه بروم! ابن عباس گفت: حال كه مى‌خواهى بروى پس با زنان و بچه‌هايت نرو، و الله من مى‌ترسم كشته شوى.[1]

3- ديدگاه عمر بن عبد الرحمن مخزومى‌

(1) عمر بن عبد الرحمن بن حارث بن هشام مخزومى مى‌گويد: وقتى حسين [عليه السّلام‌] آماده حركت به سوى عراق شد نزدش آمده به خدمتش رسيدم، [ابتدا] حمد و ثناى الهى را گفته سپس گفتم: نزد شما آمدم تا چيزى را از روى خير خواهى به شما متذكر شوم. اگر پند مرا مى‌پذيريد بگويم وگرنه از سخن خوددارى كنم.

[حسين عليه السّلام‌] فرمود: بگو، قسم بخدا من تو را در امور و كارهايت كج فكر و بدخواه نمى‌بينم.

[عمر بن عبد الرحمن‌] گفت: به من خبر رسيد كه شما مى‌خواهى به عراق بروى.

من براى شما از راهى كه برگزيدى نگرانم، شما به شهرى مى‌رويد كه عمّال و فرمانداران يزيد در آن هستند بيت المال در دست آنان مى‌باشد، و مردم آنجا، بندگان كوچك همين درهم و دينارند، مى‌ترسم كسى با شما بجنگد كه به شما وعده نصرت داده است و شما در نزد او محبوب‌تر از كسى هستيد كه در ركاب او قرار گرفته و با شما مى‌جنگد.

[امام عليه السّلام‌] فرمود: پسر عمو خدا به شما جزاى خير بدهد، بخدا قسم، مى‌دانم شما از روى خير خواهى سخن مى‌گويى و عاقلانه صحبت مى‌كنى، هرگاه قضاى‌


[1] مصدر پيشين، همانجا، و تذكرة الخواص، 239، با كمى حذف و تغيير.

نام کتاب : نخستين گزارش مستند از نهضت عاشورا (ترجمه وقعة الطفّ لأبي مِخنف) نویسنده : يوسفي غروي، محمدهادي؛ مترجم جواد سليماني    جلد : 1  صفحه : 88
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست