افرادى را فرستاد تا خيمهها را از راست و چپ به هم بريزند تا
بتواند آنان را محاصره كنند.
در اين هنگام سه يا چهار
تن از ياران حسين [عليه السّلام] بين خيمهها رفتند و به كسى كه چادرها را به هم
مىريخت حمله كرده با تير او را زدند و به قتل رساندند و پاى مركبش را نيز قطع
كردند. در اين وضعيت بود كه عمر بن سعد دستور داد خيمهها را آتش بزنيد! حسين [عليه
السّلام] به يارانش فرمود: رهايشان كنيد بگذاريد خيمهها را آتش بزنند، اگر آنها
را بسوزانند نخواهند توانست از آن بگذرند و به شما تعرّض كنند.
اين طور هم شد و آنان
نتوانستند جز از [همان] يك طرف با [سپاه امام عليه السّلام] بجنگند.[1]
يورش شمر براى آتش زدن
خيمهها
(1) در بين حمله كنندگان
[يك بار هم] شمر بن ذى الجوشن دست به حمله برد، او با نيزهاش به خيمه حسين [عليه
السّلام] ضربهاى زد و فرياد كشيد: برايم آتش بياوريد تا اين خيمه را بر اهلش آتش
بزنم! زنان فرياد كشيدند و از خيمه خارج شدند! [حسين عليه السّلام با ديدن اين
صحنه] فرياد كشيد: آى پسر ذى الجوشن! تو آتش مىخواهى تا خانهام را بر خاندانم
به آتش بكشانى؟! خدا تو را با آتش بسوزاند![2]
حميد بن مسلم [أزدى] مىگويد به شمر گفتم: سبحان الله! اين كار به صلاح تو نيست
مگر مىخواهى گناه خودت را دو برابر بكنى، هم با عذاب الهى [آتش] آنها را عذاب
نمايى و هم بچهها و زنها را به قتل برسانى! و الله أميرت همين كه مردها را
[1] تاريخ طبرى، 5/ 437 و 438، به نقل از أبى مخنف
از نمير بن و علة از أيّوب بن مشرح خيوانىّ و شيخ مفيد تنها رجزى را كه حرّ خوانده
بود نقل كرده است، رك: ارشاد، 2/ 104.