responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : نخستين گزارش مستند از نهضت عاشورا (ترجمه وقعة الطفّ لأبي مِخنف) نویسنده : يوسفي غروي، محمدهادي؛ مترجم جواد سليماني    جلد : 1  صفحه : 121

مى‌گويد: عمر بن سعد نزد [ابن زياد] رفت و گفت: خدا برايت خير پيش آورد كه مرا به اين كار نصب كرده‌اى، و حكمش را صادر نموده‌اى به طورى كه خبرش به گوش مردم رسيد حال اگر قرار است آن را تنفيذ كنى تنفيذ كن. و برخى از اشراف كوفه را كه من از آنها در جنگ شجاع‌تر و نيرومندتر نيستم همراه سپاه [من‌] بفرست.

سپس چند تن [از اشراف‌] را نام برد.

[ابن زياد] گفت: نمى‌خواهد اشراف كوفه را به من معرفى كنى! من تو را براى مشورت درباره كسانى كه مى‌خواهم بفرستم نصب نكرده‌ام. اگر خواستى با نيروهايمان بروى برو وگرنه حكم [رى‌] را به ما بازگردان. وقتى [عمر بن سعد] ديد [ابن زياد] لجاجت ورزيده است، گفت! من مى‌روم.

عوانة مى‌گويد: با چهار هزار نفر حركت كرد و فرداى روزى كه حسين [عليه السّلام‌] در نينوى مستقر شد بر حسين [عليه السّلام‌] وارد شد.[1]

تلاش عمر بن سعد براى يافتن علت سفر امام عليه السّلام به كوفه‌

(1) عوانة مى‌گويد: [عمر بن سعد]، عزرة بن قيس أحمسى را نزد حسين عليه السّلام فرستاد. گفت: برو از او بپرس چه چيزى او را به اينجا كشانده؟ و چه مى‌خواهد؟

ولى از آنجايى كه عزره از كسانى بود كه براى حسين نامه نوشته بود، از رفتن نزد حسين خجالت كشيد.

مى‌گويد: [عمر بن سعد] به رؤساى كسانى كه براى حسين نامه نوشته بودند پيشنهاد كرد اين كار را بكنند ولى همگى ابا كرده و نپذيرفتند.

مى‌گويد: [در اين مكان‌] كثير بن عبد الله شعبى- كه سوارى شجاع بود به طورى كه چيزى جلودارش نبود، برخاست گفت: من مى‌روم، و الله اگر بخواهى [يك باره‌


[1] تاريخ طبرى، 5/ 409 و 410، به نقل از هشام از عوانة بن حكم از عمّار بن عبد الله بن يسار.

نام کتاب : نخستين گزارش مستند از نهضت عاشورا (ترجمه وقعة الطفّ لأبي مِخنف) نویسنده : يوسفي غروي، محمدهادي؛ مترجم جواد سليماني    جلد : 1  صفحه : 121
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست