جدا شده؛ و راه راست و چپ را پيش گرفتند، [تنها] در ميان اصحابش
آنهايى كه از مدينه با او آمده بودند باقى ماندند! علت [اين جدايى] اين بود كه
اعرابى كه به دنبال حضرت آمده بودند گمان مىكردند او به شهرى مىرود كه
اطاعتپذيرى و فرمانبردارى اهالى آن شهر از او حتمى است، لذا [حسين عليه السّلام]
نپذيرفت آنها با او بيايند مگر اينكه بدانند بر چه جايى قدم مىنهند، وقتى جريان
برايشان بيان شد كسى همراه [حسين عليه السّلام] نماند مگر آنهايى كه قصد يارى و
مرگ در كنار او را داشتهاند! سپس سحرگاهان به جوانانش دستور داد، آب زيادى
برداشتند، حركت كردند.[1]
بطن العقبه[2] [تقاضاى
بازگشت دوستان از امام حسين عليه السّلام]
(1) [امام حسين عليه
السّلام] وقتى به بطن العقبه رسيد، در آنجا فرود آمد [و يك نفر از بنى عكرمه از
او چنين در خواست كرد] تو را به خدا قسم مىدهم كه برگردى، و الله قدم نمىگذارى
مگر بر سر نيزهها و لبه شمشيرها، اگر آنها كه دنبالت فرستادند بار جنگ را از شما
مىگرفتند و شرائط و امور را برايتان مهيا مىكردند و بعد شما بر آنها وارد مىشدى
اين يك حرفى بود، أمّا با اين حالى كه شما ذكر مىكنى من صلاح نمىدانم شما دست به
اين كار بزنى! [حضرت] فرمود: اى بنده خدا! اينها بر من پوشيده نيست، نظر مدبّرانه
همان است كه تو بدان رسيدى، لكن خدا در كار خويش مغلوب نمىشود! سپس از آنجا حركت
كرد.[3]
[1] تاريخ طبرى، 5/ 398، به نقل از أبى مخنف از
أبو بكر بن عياش از شخص نامعلوم ديگر و ارشاد شيخ مفيد، 2/ 75 و 76، با اندكى
تغيير.
[2] براى كسى كه مىخواهد به مكه برود، منزلى است
بعد از واقصه و قبل از قاع.
[3] تاريخ طبرى، 5/ 399، به نقل از أبى مخنف از
لوذان و ارشاد شيخ مفيد، 2/ 76، با كمى تغيير.