ثعلبيّه[1] [خبر
شهادت مسلم و هانى- اتمام حجت امام عليه السّلام با ياران]
(1) [حسين عليه
السّلام] شب را در ثعلبيّه منزل كرد، وقتى فرود آمد نزدش رفته، بر او سلام كرديم،
جواب سلاممان را داد.
گفتيم: رحمت خدا بر شما
باد، پيش ما خبريست كه اگر خواستى علنى و اگر نخواستى مخفيانه بگوئيم. [حضرت]
نگاهى به همراهانش انداخت و فرمود: نزد اينها سرّى وجود ندارد، [اينها محرم
اسرارند.] گفتيم: آيا آن سوارى را كه غروب ديروز روبرويتان مىآمد ديدهاى؟
فرمود: بله، خواستم از
او سؤالى بكنم.
گفتيم: ما جزئيات خبرش
را براى شما گرفتيم و شما را از پرسش از او بىنياز نمودهايم. او شخصى أسدى از
[قبيله] ما و [فردى] با تدبير و با صداقت و فاضل و عاقل بود، مىگفت: [هنوز] از
كوفه بيرون نيامده بود كه مسلم بن عقيل و هانى بن عروة كشته شدند! حتّى [مىگفت]
ديده بود ريسمان بر پايشان كرده در بازار مىكشيدند.
[حضرت با شنيدن اين خبر]
فرمود: «إنّا للّه و إنّا إليه راجعون»! رحمت خدا بر آن دو باد، چند بار اين جمله
را تكرار كرد.
گفتيم: شما را بخدا به
خاطر جان خودتان و اهل بيتتان از همين جا برگرديد، در كوفه يار و پيروى برايتان
وجود ندارد، [نه تنها ياورى وجود ندارد] بلكه مىترسيم كوفه دشمن شما شده باشد.
[سخن كه به اينجا رسيد] پسران عقيل بن أبى طالب [برادران مسلم بن عقيل] برآشفتند[2] و گفتند: نه
و الله تا انتقاممان را
[1] ثعلبيّه: براى كسى كه از كوفه به سوى مكه
مىرود ثعلبيّه بعد از شقوق و قبل از خزيميّه واقع مىشود، رك:
معجم البلدان 2/ 78.
[2] تاريخ طبرى، 5/ 397، ادامه خبر عدىّ بن حرمله
و ارشاد شيخ مفيد، 2/ 74 و 75، با كمى تغيير.