و زود باشد كه آرزو كنى كه اى كاش با مسلمانى دشمنى نمىكردى
و براى داورى رشوتى نمىستاندى.
سفارشهايى كه على به
وسيله شريح به عمرو كرد
شريح گفت: من اين
سفارشها را به عمرو رساندم، چهرهاش در هم رفت و گفت: من كى از على مشورتى پذيرفته
يا سر به فرمانش سپرده و از رأى او پيروى كردهام؟. گفتم: اى ابن نابغه چه چيزت از
آن باز مىدارد كه مشورت مولاى خود و سرور مسلمانان را پس از پيامبرشان صلّى اللّه
عليه بپذيرى؟ در حالى كه كسانى كه از تو بسى بهتر بودهاند: ابو بكر و عمر، از وى
مشورت مىخواستند و به رأيش عمل مىكردند؟ گفت: چون منى را نشايد كه با چون تويى
سخن گويد[1] گفتم: به
كدام پدر و مادرت! مىبالى و از سخن گفتن با من سر مىتابى؟ به پدر بىنژاد و
دنبالهرو و فرومايهات[2] يا به
مادرت نابغه[3]؟!.
وى از جاى خود برخاست.
قصيده معاويه براى
عمرو
تنى چند از مردان قريش
نزد معاويه آمدند و گفتند:
عمرو از اين رو داورى را
به عقب مىاندازد و در آن تأخير و تعلّل مىكند كه خود سوداى حكومت در سر دارد. پس
معاويه اين شعر را به او نوشت:
آن را كه توان و
دندههاى سخت نباشد خواب آرام نباشد، هر مردى روزى
[1] متن« ان مثلى لا يكلّم مثلك» و در اصل[ لا
يكلم الا مثلك] كه كلمه« الا» زيادت و خطاست.
[2] متن از روى شنهج و طبرى« الوشيط- به معنى
فرومايه و تابع و هم پيمان»( حليف- فرزند خوانده)، كسى كه خود را به قبيلهاى
وابسته است و در آن قوم اصالتى ندارد. در اصل به تحريف[ الوسيط].
[3] براى آگاهى از شرح حال نابغه، مادر عمرو بن
عاص- پا برگ ص 702.- م.
[4] مراد گوينده از« ضالع» پر طاقت و قوى، از«
الضّلاعة» به معنى قوت و سختى دندههاست. اين مشتقّ، بدين صيغه در لغتنامهها
نيامده ولى« ضليع»( بر وزن فعيل و اضلع كه جمع آن ضلع است بدين معنى.- م.) آمده
است.