زبير را به خاطر ردّ آن كشتهاند چگونه مزخرف تواند بود؟ اما
اين كه گفتى من تو را به كام شير افكندم، تو خود خويشتن را به كامش افكندهاى. و
اما آميختن و هماهنگ ساختن شام با عراق، بر پايه حق بهتر از جدايى و ناهماهنگى آن
دو بر شالوده باطل است. و اما اين كه گفتى: على عثمان را كشته، به خدا سوگند كه تو
را چيزى جز تيرى در تاريكى كه نهانى از راهى دور افكنده شود[1]، به دست نباشد، ولى تو به دنيا
گراييدهاى و چيزى از روزگار سعد بن ابى وقاص در دلت در خلجان است.
چون گفتگوهاى اين دو مرد
را به معاويه گزارش كردند، به دنبال جرير فرستاد و او را بيازرد (و ملامت كرد)[2] كه پاسخى را
كه مردم شام به وى دادهاند درنيافته است.