responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 75

زبير را به خاطر ردّ آن كشته‌اند چگونه مزخرف تواند بود؟ اما اين كه گفتى من تو را به كام شير افكندم، تو خود خويشتن را به كامش افكنده‌اى. و اما آميختن و هماهنگ ساختن شام با عراق، بر پايه حق بهتر از جدايى و ناهماهنگى آن دو بر شالوده باطل است. و اما اين كه گفتى: على عثمان را كشته، به خدا سوگند كه تو را چيزى جز تيرى در تاريكى كه نهانى از راهى دور افكنده شود[1]، به دست نباشد، ولى تو به دنيا گراييده‌اى و چيزى از روزگار سعد بن ابى وقاص در دلت در خلجان است.

چون گفتگوهاى اين دو مرد را به معاويه گزارش كردند، به دنبال جرير فرستاد و او را بيازرد (و ملامت كرد)[2] كه پاسخى را كه مردم شام به وى داده‌اند درنيافته است.

نامه شعرى جرير به شرحبيل‌

جرير به شرحبيل (به زبان شعر چنين) نوشت:[3]

شرحبيل يا ابن السّمط لا تتبع الهوى‌

فما لك فى الدّنيا من الدين من بدل ...

شرحبيل، اى پسر سمط، از هوى پيروى مكن كه دنيا براى تو جاى دين را نتواند گرفت و همسنگ آن نباشد.

و به پسر حرب‌[4] بگو كه تيرى كه امروز به هدف افكنده اصابت نمى‌كند، و اميد او را از خود قطع كن.

اى شرحبيل، حق كوشش خود را كرده (و آشكار شده) و به راستى، پوست دبّاغى شده از فساد محفوظ است (و كار نيازى به تحقيق ندارد، خود را آلوده مكن).

پس لختى درنگ كن و به چيزى كه ما از آن بر تو بيم داريم پيشدستى مكن و


[1] آيه 53 از سوره سبا و سخنان مفسران در آن باب.( مراد اينكه بدون دليل و مدركى روشن چنين ادعايى را پذيرفته‌اى.- م.)

[2] متن از روى شنهج« فزجره» و در اصل‌[ فزجوه‌].

[3] در شنهج‌[ و كتب كتاب لا يعرف كاتبه الى شرحبيل يقول نامه‌اى از نويسنده‌اى ناشناس به شرحبيل نوشته شد كه مى‌گويد:].

[4] معاويه.

نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 75
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست