ايمن بن خريم بن فاتك كه
از على و معاويه كناره گرفته و سپس به شاميان نزديك شده بود ولى دستى به سلاح
نگشوده (و خاموشى گزيده) بود چنين سرود:
اما و الّذى أرسى ثبيرا مكانه
و انزل ذا الفرقان فى ليلة القدر ...
هلا، سوگند بدان كو زمين
را در جاى خود استوار بداشت و قرآن را به شب قدر فرو فرستاد، اگر سپاه عراق بر شما
تازد، كس نداند كه سرانجام كار چه خواهد شد، خدا داند و بس.
همان گونه كه عدىّ بن
حاتم پيشاپيش سپاه، صفوف را شكافت و اشتر سپيدهدمان سواران را رهبرى كرد.
در آن ميان شريح بن هانى
و زحر بن قيس ناوك نيزههاى بلند خود را بر سينههايتان دوختند.
آن روز كه اشعث دامن
رزماورى چنان بر كمر زده بود كه (اين حالت) او را به گونه حارث بن ابى شمر ساخته
بود[1].
اى بسر حتما آن دشوار
روز را به ياد دارى و نيك مىشناسى كه زنان در زمان طهر، از هول آن دچار آلودگى
شدند[2].
نوزادان قبيله پيش از
وقت پير و سپيد موى گشتند، آن پاره مزدى كه پيشت افكندهاند چون بانگ شتر بچه
ثمود، شوم است[3].
اى بسر بن ارطاة
پيماندارى و نيزهگذارى تو كه آهنگ سيراب كردن شاميان دارى (بر عكس) براى آنان تشنگى
افزاست.
و عمرو بن سفيان به
بدترين حالتى[4] در
معركهاى آتشبار، گداختهتر از مجمر آتش، در افتد.
[1] متن به تصحيح قياسى« تشبّهه بالحارث ...» و در
اصل[ يشبهه].
[2] يعنى زنان، بىوقت از بيم حايض گشتند.- ص 72 س
10 و 11.- م.
[3] مراد از بانگ شوم شتر بچّه، به حكايت قرآن
مجيد آن است كه كرّه ناقه صالح نبى پس از آن كه قوم ثمود مادرش را كشتند بانگ شومى
بر آورد و تمامى ثمود نابود شدند- ص 72 س 24 تا 28.- م.
[4] متن« على شرّ آلة» و« آلة» گويشى از كلمه«
حالة» است.