و ما كسانى بوديم كه چون نيزه مىزديم فقط جنگجويان را نشانه
مىگرفتيم و جز با رزمندگان كارى نداشتيم.
[پيام معاويه به على]
راوى گويد:
مردم يك صدا گفتند ما
پذيرفتهايم كه قرآن ميان ما و ايشان داور باشد و معاويه ابو اعور سلمىّ را سوار
بر استرى سپيد (به نشانه صلحخواهى) گسيل داشت، و او در حالى كه قرآن بر سر نهاده
بود به ميان دو صف عراقيان و شاميان آمد و مىگفت: كتاب خدا در ميان ما و شما داور
باشد. معاويه به على پيام فرستاد:
«ماجرا ميان ما و شما به
درازا كشيده و هر يك از ما در آنچه از ديگرى مىطلبد خود را بر حق مىداند، و
هيچيك از ما حاضر به فرمانبردارى از ديگرى نيست، و در ميان ما مردم بسيارى كشته
شدهاند، و من بيم آن دارم كه اگر كار بر اين منوال بپايد آينده ما از گذشته بسى
وخيمتر شود و [به زودى] ما را از اين موضعى كه در پيش گرفتهايم باز خواست خواهند
كرد و جز من و تو كسى را به حساب و بازپرسى نكشند، آيا موافق هستى دست به كارى
زنيم كه متضمّن زندگى و برائت و پذيرفته آمدن عذر ما باشد و موجب صلاح امّت و
جلوگيرى از خونريزى و استقرار الفت و نابودى كينهها و فتنهها شود؟ (اگر موافقى)
بايد دو داور مورد رضايت ميان ما داورى كنند: يكى از ياران من و ديگرى از ياران
تو، تا بر اساس كتاب خدا ميان ما به داورى پردازند، چه خير من و تو در آن است و از
اين فتنه خلاص شويم. در اين دعوت كه از تو كردم خدا را پرهيزگار باش، و اگر اهل
قرآن هستى به حكم قرآن راضى شو. و السلام.»
پاسخ على به معاويه
على بن ابى طالب بدو
نوشت: «از بنده خدا، على، امير مؤمنان به معاوية بن ابى سفيان. اما بعد، برترين
چيزها كه آدمى بدان مىپردازد پيروى از آن چيزها