اشتباه است ترك گوى و آتش را براى سرمازده لرزان[1] (كه مشتاق
آن است) برافروز، اين ملاحظه را كه مصر از آن على است يا از آن ما[2] (رها كن) چه
آن كه امروز ناتوان[3] است سرانجام
بر آن دست مىيابد.
بخشيدن مصر از سوى
معاويه به عمرو
چون معاويه سخنان عتبه
را بشنيد به دنبال عمرو فرستاد و حكومت مصر را به او بخشيد.
راوى گويد:
عمرو بدو گفت: «آيا
خداوند مرا بر تو بدين امر گواه باشد؟» معاويه گفت:
آرى، خدايت بر من بدين
گواه باشد كه اگر خداوند كوفه را براى ما گشود (مصر از آن تو باشد)، عمرو گفت:
«وَ اللَّهُ عَلى ما
نَقُولُ وَكِيلٌ- و خدا بر آنچه مىگوئيم وكيل است»[4] راوى گويد:
عمرو از نزد معاويه
بيرون آمد و پسرانش بدو گفتند: چه كردى؟ گفت:
مصر را طعمه من كرد.
گفتند: مصر را در برابر تمامى كشور عرب چه بهايى باشد؟ گفت: اگر مصر شكمهاى شما را
سير نمىكند، خدا هرگز سيريتان ندهد.
راوى گويد:
(معاويه) مصر را بدو
بخشيد و بر اين تفويض نامهاى نگاشت و در نامه خود آورد: «بر اين اساس كه شرط،
ناقض فرمانبردارى نباشد» و عمرو نوشت: «بر اين اساس كه فرمانبردارى، ناقض شرط
نباشد»[5] و هر يك با
ديگرى نيرنگ
[5] متن به تصحيح قياس« على الّا تنقض طاعة شرطا
بر اين اساس كه طاعت شرط را نشكند» و در اصل[ و لا ينقض طاعة شرطا] كه نادرست
است.-: الكامل، مبرّد 184، لايپزيك.