كاش خانوادهام بر مرگم شيون بر آرند[1]، از «حوبه[2] مادر، و
عمّه و عروسم[3] (جملگى بر
سوگم نشينند).
نصر: «حوبه» قرابت نزديك
باشد. چون مرا گويند: فلان كس «حوبه» است، يعنى خويشاوند نزديك است.
[گفتگوى عدىّ بن
حاتم]
نصر، از عمرو بن شمر به
اسنادش گفت:
آن روز مردى به عدىّ بن
حاتم كه از ياران برجسته على عليه السلام بود گفت: اى ابا طريف آيا از تو نشنيدم
كه در «يوم الدّار[4]» مىگفتى:
«به خدا، در اين ماجرا بزغاله ماده يك سالهاى هم تيزى نيفكند![5]» و اينك عواقبى را كه
در آن ماجرا[6] نهفته بود
ديدى؟- چشم عدىّ در جنگ شكافته شده بود و پسرانش نيز كشته شده بودند[7]- گفت: آرى،
به خدا سوگند كه هم ماده بزغاله در آن ماجرا تيز افكند[8] و هم بز نر كلان
پيشاهنگ.
[1] متن« يا ليت اهلى قد علونى رنّه» و در شنهج(
2: 279)[ و سوف تعلو حول قبرى رنّه به زودى پيرامون گورم شيون بر خواهد خاست].
[2] متن« من حوبة و عمّة و كنّه» در تفسير كلمه«
حوبه» از ابى عبيد آمده است:« پارهاى اهل علم آن را به ويژه بر« مادر» تأويل
مىكنند و گويد به نظر من هر يك از بانوان خويشاوند باشند كه چون سرپرستشان آنان
را ترك كند روزگارشان سياه و زار شود: چون مادر يا خواهر يا دختر يا جز آنان».
[3] متن« كنّه» كه بر زن پسر و زن برادر اطلاق
مىشود.
[5] متن از روى شنهج« لا تحبق» و در اصل[ لا
تخنق]. لا تحبق فيها عناق حوليّة يا ... لا تحبق فى هذا الامر ... ضرب المثل است.
ميدانى گويد:« اين ضرب المثل در موردى بكار مىرود كه كارى يا قتلى انجام شود كه
رنجى براى آن نبرند و كسى را بر سر غيرت نيارد و پيامدى هم نداشته باشد و بر اثر
آن كسى به خونخواهى برنخيزد. نخستين كسى كه اين مثال را به زبان آورد عدىّ بود كه
در قتل عثمان آن را به كار برد.
[6] متن« ما كان فيها»( و شايد فيهما باشد.- م.)
مرد دو جنگ جمل و صفّين است كه به بهانه خونخواهى عثمان بر پا شد.
[7] متن« و قد كانت فقئت عين عدىّ و قتل بنوه» و
در ميدانى آمده است:« فلما كان يوم الجمل فقئت عين عدىّ و قتل ابنه بصفّين چشم
عدىّ در جنگ جمل شكافته شده بود و پسرش در جنگ صفّين كشته شد.»
[8] متن از روى شنهج و امثال ميدانى« لقد حبقت» و
در اصل[ خنقت].