نصر، از حفص بن عمران
ازرق برجمى[1] كه گفت:
نافع بن جمحى، از ابن ابى مليكه[2] مرا حديث
كرد و گفت:
عبد اللّه بن عمرو بن
عاص (به پدرش گفت): اگر نه آن بود كه پيامبر خدا صلّى اللّه عليه دستور به فرمانبردارى
خواه و ناخواه را (به اعتبار پدر بودن) از تو داده است، من هرگز اين راه را با تو
نمىپيمودم. آيا نشنيدى كه پيامبر خدا صلّى اللّه عليه به عمّار مىفرمايد: «آن
گروه گردنكش ستمكار تو را مىكشند»؟
نصر، از حفص بن عمران
برجمى، از عطاء بن سائب، از ابى البخترى كه گفت:
اويس قرنى[3] كه در
صفّين از همراهان على بود زخم برداشت.
[گفتار درباره «آن كس
كه از جان خود مىگذرد»]
نصر، از محمد بن مروان،
از كلبى، از ابى صالح، از ابن عبّاس كه:
(وى) درباره فرموده خداى
عزّ و جلّ:
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ
يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ پارهاى از
مردانند كه در راه رضاى خدا از جان خويش مىگذرند و خدا دوستدار چنين بندگانى است[4]».
گفت: (اين آيه) در شأن
اين مردان نازل شده است: صهيب بن سنان، برده آزاد شده عبد اللّه بن جدعان[5] كه مشركان
وى را با شمارى از مسلمانان بازداشت
[1] حفص بن عمر،( يا ابن عمران) ازرق برجمى كوفى،
از مستوران بود- تقريب التهذيب.
[2] عبد اللّه بن عبيد اللّه بن عبد اللّه بن ابى
مليكة- به تصغير- ابن عبد اللّه بن جدعان تيمى مدنى، سى تن از اصحاب پيامبر( ص) را
درك كرد و در سال 117 بمرد- تقريب التهذيب.
[3]( اين روايت جمله معترضه است و ربطى به عنوان
مطلب ندارد.- م.) اويس بن عامر قرنى، خواجه تابعان، مسلم براى او روايت كرده. قرنى
به فتح قاف و راء منسوب به قرن است كه تيرهاى از تيرههاى عشيره جعفى بن سعدند.-
تقريب التهذيب و الاشتقاق، 245