سُبْحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ.
وَ إِنَّا إِلى رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ پاك و منزّه است خدايى كه اين (مركب) را
مسخّر ما گردانيد وگرنه ما هرگز قادر بر (رام كردن) آن نبوديم. و بازگشت ما البته
به سوى پروردگارمان خواهد بود[1]».
آنگاه مركب خود را رو به
قبله[2] مىداشت و
دستهاى خود را به آسمان بر مىداشت و مىگفت: «بار الها گامها به سوى تو نهاده
شده، و دلها به روى تو گشاده گشته و دستها به درگاه تو بر آمده و ديدگان به تو
دوخته شده است. ما از فقدان پيامبر خويش و فزونى دشمنانمان و پراكندگى آرمانهايمان
به درگاه تو شكايت آريم.
رَبَّنَا افْتَحْ
بَيْنَنا وَ بَيْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ وَ أَنْتَ خَيْرُ الْفاتِحِينَ پروردگارا،
ميان ما و امّت ما به حق داورى كن كه تو بهترين داورانى[3]».
پيش! به بركت خدا. آنگاه
[هجوم مىكرد] و از پى او، به خدا سوگند، هر كه پيرو او بود [و هر كه هم سر
ناسازگارى داشت] (خواه و ناخواه هر يك) خود را به هنگامه نبرد و گرداب مرگ
مىافكند.
[نمازگزارى وى در
تاريك روشن شب]
نصر، از عمر بن سعد، از
عبد الرحمن بن جندب، از پدرش گفت:
چون پنجشنبه [هفتم صفر
سال سى و هفتم] سپيده دم در رسيد، على در تاريك روشن پايان شب نماز كرد، و هرگز
على را نديده بودم كه مانند آن روز در تاريك روشنى بدان زودى نماز گزارده باشد.
سپس با سپاه خود بيرون آمد و به پيشروى به سوى شاميان پرداخت، و او خود آغاز به
يورش كرد و فرماندهى پيشروى را