چنان نكنم كه من پسر حرب[1]
هستم و (آواى) مشك پوسيده خشكيده بىتابم نكند[2].
به خدا سوگند كه تو خود از كسانى هستى كه على را به حمله بر پسر عفّان واداشتى و
خود از قاتلان اويى و من به طور قطع اميدوارم خود از كسانى باشى كه خداوند آنان را
(در اين جنگ) مىكشد[3]. اى عدىّ،
از من بعيد است، من بازوى توانا را به كار بردهام[4]. (و با خشونت بهتر به مراد خود
مىرسم.)
سخن شبث بن ربعىّ و
زياد بن خصفة
شبث بن ربعى و زياد بن
خصفه- كه هر دو يك سخن داشتند[5]- گفتند: ما
براى آن نزدت آمدهايم تا درباره امرى كه صلح را ميان ما و تو برقرار مىكند سخن
گوييم، و تو به آوردن ضرب المثل براى ما پرداختهاى، گفتار و كردارى را كه سودى
ندارد به كنارى نه و پاسخى به ما ده كه ما و تو را سودمند افتد و فايدهاش همه ما
را در بر گيرد[6].
سخن يزيد بن قيس
سپس يزيد بن قيس ارحبى
به سخن در آمد و گفت:
ما نزدت نيامدهايم جز
براى آنكه آنچه را رسالت
[1]« حرب» نام پدر ابو سفيان و نياى معاويه و نيز
به معناى« جنگ» است. در اينجا معاويه علاوه بر آنكه به نسبت خود، معاوية بن صخر بن
حرب بن اميه، اشاره مىكند تعريضى دارد و مىخواهد بگويد من زاده جنگ و اهل
نبردم.- م.
[2] متن« ما يقعقع لى بالشّنان با صداى خشاخش مشك
كهنه خشكيدهاى مرا به تكاپو و اضطراب نيفكنند» و اين مثل است، چون خواهند شتر را
به شتاب افكنند مشك خشكيدهاى را برابرش بجنبانند و به صدا در آرند و او را
برانگيزند- الميدانى( 2: 191).
[3] متن« ممن يقتله اللّه» و در طبرى[ فمن تقيل
اللّه عزّ و جلّ به].
[4] متن از روى طبرى( 6: 3)« قد حلبت بالسّاعد
الاشدّ با دست سختتر و خشنتر شير دوشيدم» و اين ضرب المثل است براى آن كه چون
كارى به رفق و نرمى پيش نرود، درشتى و خشونت به كار برند. در اصل به خطا[ قد جئت]
و در شنهج، اين عبارت نيامده است.
[5] متن« ... كلاما واحدا» و در طبرى[ ... جوابا
واحدا يك پاسخ].
[6] متن از روى شنهج و طبرى« يعمّنا» و در اصل[
يصيبنا] آمده و بالاى آن نوشته[ خ: