اى كنيززاده، به روز نبرد در آوردگاه از دست دلاوران به تو آن
رسيد كه رسيد.
حق خدا را با يارى دادن
خود به ستمكارى كه معروف به ستمگرى است، تباه كردى.
به راستى پيش از او
(پدرش) ابو سفيان نيز هرگز همچون گروه پيوسته مسلمانان پاكدل نبود، ولى از بيم
كشته شدن و به ناخواست دل خود، منافقانه تظاهر به دين كرد.
صخر را با پيروانش در
آتشگاه دوزخ آتشى دراز آهنگ و خاموش نشدنى نصيب آمد.
بيرون آمدن دستههاى
كوچك به جنگ
پس بر همين روال ماندند تا
ماه ذى الحجه در رسيد، و على گاه فلان مرد شريف را مأمور مىكرد و او با گروهى
(اندك) بيرون مىآمد و پيكار مىكرد، و از ياران معاويه نيز مردى با گروهى به
ميدان مىآمد و سواره و پياده با يك ديگر درگير مىشدند و باز مىگشتند، ولى خوش
نداشتند كه تمام لشكر عراق و شام با يك ديگر درآويزند و همگى ريشهكن شوند و يكسره
نابود گردند. على عليه السلام يك بار اشتر را با سوارانش مىفرستاد و بارى حجر بن
عدىّ و بارى شبث بن ربعى تميمى و بارى خالد بن معمّر سدوسى و يك بار زياد بن نضر
حارثى و بارى زياد بن جعفر كندى و مرتبهاى سعد بن قيس همدانى و نوبتى معقل بن قيس
رياحى و بارى ديگر قيس بن سعد بن عباده را گسيل مىداشت، و در اين ميان اشتر بيش
از ديگران جنگيد.
معاويه نيز يك بار عبد
الرحمن بن خالد بن وليد مخزومى و ديگر بار ابا اعور سلمى و بارى حبيب بن مسلمه
فهرى و نوبتى ذى الكلاع و مرتبهاى عبيد اللّه بن عمر بن خطّاب و بارى شرحبيل بن
سمط و بارى ديگر حمزة بن مالك همدانى را به مقابله آنان مىفرستاد. پس در سراسر
ماه ذى الحجه جنگيدند و بسا كه در يك روز دو بار مىجنگيدند، يك بار در آغاز روز و
بارى ديگر در پايان آن