آخرتشان را به اندك كالاى دنيا فروختهاند؟» على عليه السلام
گفت: «راه (حق)، راهى است همگانى، و مردم در شناخت حق يكسانند، و هر كه در خير
انديشى براى عموم به رأى خويش اجتهاد كند (ثواب) آنچه نيت كرده از آن اوست و تكليف
خود را انجام داده است.» سپس از منبر به زير آمد و به خانه خود رفت.
[رأى حنظلة بن ربيع]
نصر: عمر بن سعد گفت:
ابو زهير عبسى، از نصر بن صالح مرا حديث كرد كه:
چون على عليه السلام به
مردم فرمان حركت به شام داد، عبد اللّه بن معتمّ عبسى و حنظلة بن ربيع تميمى با دو
گروه انبوه از غطفان و بنى تميم بر امير مؤمنان وارد شدند. تميمى به او گفت: «اى
امير مؤمنان، ما به خير انديشى نزد تو آمدهايم و نظر ما نظرى به سود توست آن را
رد مكن زيرا رأى ما با تو و همراهان توست. درنگ كن و به اين مرد (معاويه) نامه
بنويس، و در پيكار با مردم شام شتاب مكن زيرا به خدا من نمىدانم و معلوم نيست كه
چون روياروى شويد پيروزى از آن كدام و شكست نصيب كه خواهد بود.»
رأى عبد اللّه بن
معتم
آنگاه ابن معتمّ برخاست
و سخن گفت، و گروهى كه با آن دو آمده بودند سخنانى از همان دست گفتند.
وى (ابن معتم) خدا را
سپاس و ستايش كرد و گفت:
«اما بعد، همانا خداوند
وارث سرزمينها و بندگان است، و پروردگار آسمانهاى هفتگانه و زمينهاى هفتگانه باشد،
و همه به سوى او باز مىگرديد. او حكومت را به هر كه خواهد دهد و از هر كه خواهد
باز ستاند و هر كه را خواهد چيره كند و هر كه را خواهد خوار و زبون سازد. اما شكست
(واقعى) بر [گمراهان و] عاصيان است خواه پيروز شوند يا ديگران بر آنها پيروز آيند.
به خدا سوگند اين سخنان را (كه طرفداران لزوم جنگ گفتند) از كسانى مىشنوم كه در
آنها چنان