responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه روضة کافي شيخ کليني نویسنده : آژير، حميد رضا    جلد : 1  صفحه : 443

واى بر مادر سه شخص‌

[587] معروف بن خرّبوذ مى‌گويد: حضرت على بن الحسين عليه السّلام مى‌فرمود: واى بر مادر كسى كه نابكار باشد و پيوسته ظاهر سازى كند، واى بر مادر كسى كه فاجر و هرزه است پيوسته ستيزه‌گرى مى‌كند، واى بر مادر كسى كه گنهكار است؛ آنكه در باره غير خدا پرحرفى كند.

حضرت ابراهيم عليه السّلام و تار موى سفيد

[588] نعيم قضاعى از امام باقر عليه السّلام روايت مى‌كند كه فرمود: روزى ابراهيم عليه السّلام در ريش خود تار موى سفيدى ديد، پس گفت: سپاس از آن پروردگار جهانيان است كه مرا به اين سن و سال رسانيد و چشم بر هم زدنى از فرمانش سر بر نتافتم.

داستان ابلاغ مقام خليل الهى به حضرت ابراهيم عليه السّلام‌

[589] از امام باقر عليه السّلام روايت كرده‌اند كه فرمود: هنگامى كه خداوند عزّ و جلّ ابراهيم را خليل خود ساخت مژده اين مقام چنين به او ابلاغ شد: ملك الموت در صورت جوانى سپيدرو كه دو جامه سپيد بر پيكر داشت و از سر و روى او آب و روغن مى‌چكيد نزد او آمد. ابراهيم وارد خانه خود شد در حالى كه ملك الموت از خانه ابراهيم بيرون مى‌آمد.

ابراهيم، مرد غيرتمندى بود و هر گاه براى كارى از خانه بيرون مى‌رفت درب خانه خود را قفل مى‌كرد و كليدش را به همراه خود مى‌برد، سپس بازگشت و درب را گشود كه ناگاه مردى را ديد از همه مردان زيباتر كه در خانه ايستاده است. دست او را گرفت و گفت: اى بنده خدا! چه كسى تو را به خانه من آورده است؟ او در پاسخ گفت: پروردگار خانه مرا بدان وارد كرده است. ابراهيم گفت: پروردگارش بدان سزاوارتر است از من، بگو تو كيستى؟ گفت: من ملك الموت هستم. ابراهيم هراسان شد و گفت: آمده‌اى جان مرا بستانى؟ گفت: نه، ولى خداوند بنده‌اى را خليل خود برگرفته و من آمده‌ام تا بدو بشارت‌

نام کتاب : ترجمه روضة کافي شيخ کليني نویسنده : آژير، حميد رضا    جلد : 1  صفحه : 443
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست