نام کتاب : ترجمه روضة کافي شيخ کليني نویسنده : آژير، حميد رضا جلد : 1 صفحه : 425
دو نفر مرا دوست مىداشتند قطعا آن را هم كه من دوست داشتم
دوست مىداشتند.
[562] قاسم شريك مفضّل
كه مردى راستگو بود مىگويد: از امام صادق عليه السّلام شنيدم كه مىفرمود:
حلقههايى در مسجد تشكيل مىشود كه هم ما را مشهور مىكنند و هم خود را، نه آنها
از مايند و نه ما از آنها، من مىروم و نهان مىشوم و پرده بر خود مىافكنم ولى
آنها پرده ما را مىدرند، خدا پرده ايشان را بدرد. مىگويند: امام، بخدا سوگند من
امام نيستم مگر براى آن كس كه از من فرمان برد ولى امام كسى كه از فرمان من سر
بتابد نيستم. چرا اينها به نام من مىآويزند؟ چرا نام مرا از زبانشان نمىافكنند؟
بخدا سوگند، پروردگار من و آنها را در يك سراى گرد نياورد.
داستانى از جنگ بدر
[563] ذريح از امام صادق
عليه السّلام روايت كرده كه فرمود: هنگامى كه قريش به جنگ بدر آمدند و فرزندان عبد
المطّلب را با خود به ميدان جنگ آوردند طالب بن ابو طالب نيز به ميدان جنگ وارد
آمد در حالى كه آنها همگى رجز مىخواندند. طالب بن عبد المطلب نيز چنين رجز
مىخواند: پروردگارا! اگر طالب بجنگد، در ميان سپاهى از اين سپاهيان، در برابر آن
سپاه چيره و محاربى كه غارت شده است قرار ده نه غارتگر، و مغلوبى كه چيره نگردد.
قريش گفت: هر آينه اين بر ما چيره خواهد آمد، پس بازش گردانيد.
در روايت ديگرى از امام
صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: طالب در آن هنگام مسلمان شده بود.
زبان حال حضرت فاطمه
عليها السّلام پس از رحلت پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم
[564] محمّد بن مفضّل
مىگويد: از امام صادق عليه السّلام شنيدم كه فرمود: فاطمه عليها السّلام [پس از
رحلت پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم] به كنار يكى از ستونهاى مسجد
[مدينه] آمد و پيامبر را مخاطب ساخت و گفت:
نام کتاب : ترجمه روضة کافي شيخ کليني نویسنده : آژير، حميد رضا جلد : 1 صفحه : 425