نام کتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 1 صفحه : 570
نمود و سراغ من فرستاد. من در حالى كه شمشير به كمرم بسته
بودم آمدم و به سويت حمله كردم تا تو را بكشم، ولى خداوند عز و جل آيه نازل كرد
كه:
فَلا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّما نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا[1]، يعنى: «نسبت به آنان
عجله مكن كه برايشان آماده كردهايم».
لذا ابو بكر و عمر و
مردم برگشتند.
5 نقشه قتل امير
المؤمنين عليه السّلام
توطئه ابو بكر و عمر و
خالد براى قتل امير المؤمنين عليه السّلام
ابن عبّاس مىگويد: آنان
در بين خود نقشه كشيدند و مذاكره كردند و گفتند:
«تا اين مرد زنده است
هيچ كار ما به درستى انجام نخواهد شد»! ابو بكر گفت: براى قتل او چه كسى مناسب
است؟ عمر گفت: خالد بن وليد! سراغ خالد فرستادند و گفتند: اى خالد، نظرت در باره
كارى كه مىخواهيم بر عهده تو بگذاريم چيست؟ خالد گفت: هر چه مىخواهيد بر عهدهام
بگذاريد. بخدا قسم اگر قتل پسر ابو طالب را بر عهدهام قرار دهيد انجام مىدهم.
گفتند: بخدا قسم، تصميمى غير از اين نداريم. گفت: من براى اين كار حاضرم.
ابو بكر گفت: وقتى به
نماز صبح ايستاديم تو كنار على بايست در حالى كه شمشير همراهت باشد، و وقتى سلام
نماز را دادم گردن او را بزن! گفت: باشد. و با اين تصميم از يك ديگر جدا شدند.
پشيمانى ابو بكر هنگام
اجراى نقشه قتل
ابو بكر در باره دستورى
كه براى قتل على عليه السّلام داده بود به فكر فرو رفت و تشخيص