نام کتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 1 صفحه : 436
تو را اجابت مىكردند و مساعدت و يارى مىنمودند، ولى مطلبى
باطل و چيزى را كه به آن اقرار نداشتند[1]
ادّعا مىنمودى.
دو گوش خودم از تو شنيد
كه به ابو سفيان مىگفتى، هنگامى كه ابو سفيان به تو گفت:
«اى پسر ابو طالب در
سلطنت پسر عمويت مغلوب شدى، و كسى كه بر تو غالب شد ذليلترين طوائف قريش يعنى تيم
و عدى بودند»، و ابو سفيان از تو خواست تا ياريت كند ولى تو در جواب او گفتى: «اگر
يارانى مىيافتم- چهل نفر از مهاجرين و انصار از سابقه داران- بر عليه اين مرد بپا
مىخاستم»، پس چون جز چهار نفر نيافتى به اجبار بيعت كردى.
6 نامه امير المؤمنين
عليه السّلام در جواب معاويه
سليم مىگويد: امير
المؤمنين عليه السّلام در جواب او نوشت:
تعجب از نظر دادن
معاويه در امور مسلمين
بسم اللَّه الرحمن
الرحيم امّا بعد، نامه تو را خواندم و تعجّبم افزون گشت از آنچه دستت به نگارش در
آورده بود و سخنت كه طول داده بودى و از بلاى عظيم و مسأله مهمى كه براى اين امّت
پيش آمده، كه مثل توئى در كارهاى عام و خاصشان سخن بگويد يا نظر دهد، و تو كسى
هستى كه خود مىدانى و پسر كسى هستى كه مىدانى و من نيز كسى هستم كه دانستهاى و
پسر كسى هستم كه دانستهاى.
بزودى در باره آنچه
نوشتهاى جوابى به تو خواهم داد كه گمان ندارم آن را درك كنى،
[1]« ب»: آنچه را نمىشناختند.« ج»: آنچه
نمىشناختيم.
نام کتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 1 صفحه : 436